analysis

واژه‌های مصوب فرهنگستان

معنی

تحلیل [ریاضی]

فهرست‌بندی داده‌های یک مسئله و داده‌های دیگر مربوط به آن و سپس جست‌وجوی هدف با مشخص کردن مراحلی که باید طی کرد و سرانجام توجیه نتیجه

انگلیسی

analysis

واژه‌های مشابه

analysis

آنالیز [ریاضی] شاخه‌ای از علم ریاضی که به مطالعۀ رفتار توابع ازنظر حد و پیوستگی و مشتق‌پذیری و غیره می‌پردازد

واژه‌های مصوب فرهنگستان

analysis by customers

[حسابداری] تجزیه و تحلیل بر حسب مشتریان -

دیکشنری انگلیسی به فارسی

analysis factor

[عمران و معماری] ضریب تحلیل

دیکشنری انگلیسی به فارسی

analysis into single degree of freedom

[ریاضیات] تجزیه به درجات آزادی منفرد

دیکشنری انگلیسی به فارسی

analysis of deviance

[آمار] تحلیل انحراف

دیکشنری انگلیسی به فارسی

analysis of fresh concrete

[عمران و معماری] تجزیه بتن تازه

دیکشنری انگلیسی به فارسی

analysis of means

[صنعت] تجزیه و تحلیل میانگین ها - همانند آنالیز واریانس است با این تفاوت که در آنالیز واریانس تفاوت بین میانگین ها مورد آزمایش قرار می گیرد ولی در آنالیز میانگین ها تفاوت بین میانگین ها با ی ...

دیکشنری انگلیسی به فارسی

analysis sheet

[ریاضیات] تحلیل نامه

دیکشنری انگلیسی به فارسی

aerological analysis

[آب و خاک] تحلیل اطلاعات هواشناسی

دیکشنری انگلیسی به فارسی

air mass analysis

[آب و خاک] تحلیل توده هوا

دیکشنری انگلیسی به فارسی
واژه‌های مشابه بیشتر

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.

واژه‌نامه‌ها

پیشنهاد واژه جدید ثبت گزارش