[ هَ تُ اَ ] (اِ مرکب) جادوییها باشد. (حاشیهٔ فرهنگ اسدی نسخهٔ نخجوانی): جادویها کند شگفت، عجب هست و اَستاش زند و اُستا نیست. خسروی (از فرهنگ اسدی ص ۱۹).
لغتنامه دهخدا
[ هَ تُ ] (ترکیب عطفی، اِ مرکب) حاصل. محصول. حاصل امساله نسبت به محصول سالهای پیشین. (ناظم الاطباء). || جمع بندی. (ناظم الاطباء). - هست وبود کردن. رجوع به هست بود و هست وبود کردن شود.
[ هَ اَ ] (اِ مرکب) جادوگر و ساحر و افسونگر. (ناظم الاطباء). || جادویها. (مهذب الاسماء) (حاشیهٔ فرهنگ اسدی نخجوانی). رجوع به هست واَستا شود.
[ هَ ] (اِ) وجود و هستی و بُوِش و فرتاش. (ناظم الاطباء).
[ هَ بَ ] (اِخ) یکی از صور فلکی شمالی که به تازی ثعبان گویند. (ناظم الاطباء) (اشتینگاس). رجوع به هشتنبر شود.
[ هَ تَ ئی یَ ] (اِخ) ده کوچکی است از بخش ساردوئیهٔ شهرستان جیرفت. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج ۸).
[ هَ تَ / تِ ] (اِ) خستهٔ میوه ها مانند هلو و زردآلو و جز آن... (ناظم الاطباء). استخوان و دانهٔ میوه. (انجمن آرا). مجموعهٔ دانه و درون بر برخی گیاهان که در داخل میوه قرار دارد. || (اصطلاح ...
فرمولدار [ریاضی]
واژههای مصوب فرهنگستان
حالت بینابینی هسته هدف پس از جذب یک ذره فرودی و پیش از واپاشی آن به حالت نهایی [فیزیک]
مربوط به هسته [فیزیک]
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.