(ض) [ ع. ] (اِفا.) وضع کننده.
فرهنگ فارسی معین
۱. ایجادکننده. ۲. وضعکننده؛ مُدوِّن. ۳. = نویسنده
فرهنگ فارسی عمید
[ ضِ ] (ع ص) نهندهٔ چیزی در جائی. (آنندراج) (ناظم الاطباء). || سازنده. (ناظم الاطباء). بناکننده. || آفریننده. پیداکننده. (آنندراج) (ناظم الاطباء): اختر سعدی و عالم ز فروغ تو منیر واضع ع ...
لغتنامه دهخدا
[ ضِ ] (ع ص، اِ) جِ واضعة. رجوع به واضعة شود.
فروتنی کردن؛ اظهار خواری کردن.
[ تَ ضُ ] (ع مص) وضیع شدن. (زوزنی از یادداشت بخط مرحوم دهخدا). فروتنی نمودن. (زوزنی) (غیاث اللغات). فروتنی کردن. (منتهی الارب) (دهار) (آنندراج) (ناظم الاطباء). نرم گردنی و خواری نمودن. (منت ...
[ مُ تَ ضِ ] (ع ص) فروتن. (زمخشری) (مهذب الاسماء). فروتنی کننده و نرم گردنی و زاری نماینده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). فروتنی کننده و نرمی کننده و خواری نماینده. فرمان بر ...
(مُ تَ ضِ نِ) [ ع - فا. ] (ق.) با فروتنی، به حال تواضع.
مواضع یا سیاستهای یک حزب یا نامزد سیاسی دربارۀ موضوعات مهم ملی و بینالمللی که معمولا در آستانۀ برگزاری انتخابات برای جذب آرای عمومی اعلام میشود [علوم سیاسی و روابط بین&zwnj ...
واژههای مصوب فرهنگستان
[ مُ ضَ / ضِ عَ ] (از ع، اِمص، اِ) مواضعة. (ناظم الاطباء). قرارگذاری. قرارداد. قراردادی متضمن شروط خاص و تعهدات معین. عهد. پیمان. قولنامه. مواضعه. (از یادداشت مؤلف). و رجوع به مواضعه شود: ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.