نگرها، دیدها، دیدگان، چشمان
فرهنگ واژههای سره
مژدگانی، شاگردانه، دهش، دست خوش، پاداش
پیمان بندی، بسته شدن، بستن
لختگی خون
پژواک، بازخورد، بازتاب، باز تاب
تنهایی، تکی
دادهورزی
کاهش، فشردگی
پایان
گردن نهادن، پیروی
رودها
چهارچوب بندی، چارچوب بندی