بارکشی کند
فرهنگ واژههای سره
گذشتن از، رخنه کردن در
گیرایی سخن
مردم، دلها
روبنده، رخ پوشه، پیچه
میانهها، دیدگاهها، خجکها
بهبودی
نگاهداشته، نگاره، نگارخانه، نگار، نداری، نخش، نِگار، نگارَک، فرتور، زَمُود، چهره
رهنامه (ز خاقان بپرسید کاین شهر کیست به رهنامه در نام این شهر چیست - نظامی)، نگاره، زمیننما، زمیننگار، جهاننما
پایه ریزی، برنامه ریزی
کمی، کمبود، کم شدن، کاهش، کاستی، کاسته شدن، زیان
شکستن، شکست