نوشته، نمونه
فرهنگ واژههای سره
زهرناکی، زهرمندی، زهرآلودگی
زیستنی، باشندگی
آرام بخش
چهره آرا، بزک کن، آرایشگر
دیدهها
ناموران، نامداران، نامآوران، نام گذاری، نام آوران، بلند آوازگان، بزرگان
ریش سپیدان، پیرسالاران
همراهی، درپی کسی رفتن، پسواز، بدرهه
شورمندانه، آرزومندانه
فرامده، شیب، جداشده، جدا شده، به دست آمده، برگرفته، برآمده، آمده از
شکل گرفته