پیشنرفتنی، انجام ناپذیر
فرهنگ واژههای سره
کاربست، کار بستن، بکارگیری، انجام دادن، انجام
بکاربستن، انجام دادن
کاربستنی، انجام دادنی
مزد، دستمزد
پارهها، اندامها
تنها
کوتاهی، کوتاه، فشردهگویی، فشرده کردن، فشردگی، سربسته گویی، چکیده
فشرده، به کوتاهی
گزیده، کوتاه
کالاها
بیگانه، انیرانی