کوشش کننده، کوشان، کوشا، پابرجا
فرهنگ واژههای سره
گناهکار، تبهکار، بزهکار، بزه کار
زخمی، زخم دیده، آسیب دیده، افگار
زخمیان
گوینده
واشده، سوا، دورازهم، جدا
موی پیچیده، فرفری، چین چین، چین، پرشکن
همنشینی، همایش، نشستگاه، نشست، انجمنگاه، انجمن
رویهمرفته، روی هم رفته، روی هم
فراهم کردن، آراستن
ناشناس، ناشناخته، نادانسته، ناپیدا، شناخته نشده
روادید، دستور، پروانه