خودکار
فرهنگ واژههای سره
دلگرمی، پشتیبانی، پشتگرمی، پشت گرمی، پشت دادن بر
بهانما، برچسب، ارزش نما
نشان نهادن، کارگر افتادن، کارآیی داشتن، خدشه انداختن
هناییدن، نشان نهادن، کارگر افتادن، خدشه انداختن
نشانی، ردی
ناگزیری، ناگزیرانه، نادان، ناخواسته، ناچاری، زوری، به زور، بایسته، از روی ناچاری
هنجمن، همبودگاه، همایش، هازمان، مردمان، مردم، گرد آمدن، انجمن، انبوه
همبودین، همبودی، مردمی
پرهیزِش، گریز، دوری، پرهیز کردن
دوری کردن، دوری جستن، پرهیز کردن، پرهیز
کوشش، استادی