بارکردن، بارریزی
فرهنگ واژههای سره
نماینده، نمایندگی، کارگزاری، بنگاه
بنگاه جهانی کارمایه هستهای
کارگزاری، بنگاه
روزندوزی، روزَندوزی
کودنی، کودَنی
سُرخِهدار، بَلادور، بَلادُر
هنرپیشه، بازیگر
کنشورساز، کناننده، کاراگر، کُنانَندِه، آغازگر
کنشگرایی، کارآمدی
کنشوری، کنشورسازی، کنانش، کارسازی، کاراگری، کارا شدن، کُنانِش، بهکاراندازی، به کار درآوردن، بکارواداری، بکارانداختن، برانگیختن
دژ ِآتن، دژ، دِژِآتِن، دِژِ فَراز، دِژ