ونَجنکها، شاداسپَرَمها
فرهنگ واژههای سره
سرپرستی
دوسخن، دورو، دو چهره
بازنشانی، بازنشاندن
پیوند، بستگی، بربستگی
دورادور، از دور
شُش
ششی
نخست وزیر (وزیر یک واژه پارسی است که از vicir در زبان پهلوی و پارسی میانه گرفته شده که آنهم از واژه vichira در پارسی باستان گرفته شده. وزیر از پارسی به عربی رفته است)
سرپرست خانواده
سرپرست
برجستگی