کارورانه، کارشناس، کاردان، چیرهدست، چیره دست، پیشهورانه، پیشهکاری
فرهنگ واژههای سره
پردهسرا، اندرونی
پامال
جنبیدن، تکان خوردن
سوختن، آتش سوزی
پوشیدگی
شمارگر، شماردار
شمارگری، شمارداری
رشک، چشم تنگی، تنگ چشمی
نیک دریابنده، نازوک، نازک، شکننده، زودکنش، زودرنچ، زودرنج، زود رنج، دلنازک، دل نازک، دریابنده
به فرموده، به فرمایش، به فرمان، به دستور، برابر فرموده، برابر فرمایش، برابر دستور
تا جایی که شود