بزرگوار، بزرگ، برین
فرهنگ واژههای سره
همخوابگی، همبستری، همبستر شدن، همآغوشی، آمیزش کردن، آمیزش
همبستر شدن، هم آغوشی کردن، پاسیدن، آمیزش کردن
کاسه سر، استخوان سر
همباریش، گروه، گردآورده، فلنج، روی هم، رمن، رایشگری، چندگانه، الفنج، افزوده شده، افزوده
گردآوری، برداشت
گردآوردن
فَلَنجیدن، گردآوردن، گرد آوردن، فلنجیدن، اندوختن، انباشته کردن، انباشتن، الفنجیدن، افزودن، افزایش یافتن
به همهای، یکباره، همگی
چمکران
دیو، دب، پری، پتیان
گناه، تبهکاری، بزهکاری، آدم کشی