اسم: آذرپاد (پسر) (فارسی) (تلفظ: azar pad) (فارسی: آذرپاد) (انگلیسی: azar pad) معنی: آذرپناه یا کسی که آتش نگهدار اوست، صورت دیگر آذرباد
فرهنگ واژگان اسمها
اسم: آذرگشسب (پسر) (فارسی) معنی: مخفف آذرگشنسب، یکی از سه آتش مقدس محافظ جهان، نام فرشته موکل آتش
اسم: آذرگون (دختر) (فارسی) (گل) (تلفظ: āzar gun) (فارسی: آذرگون) (انگلیسی: azar gun) معنی: گلی است از دسته شقایقها که رنگش زرد است و میانش مشکی است، به رنگ آتش، ( در گیاهی ) نام گلی از انوا ...
اسم: آذین (دختر، پسر) (فارسی) (تلفظ: āzin) (فارسی: آذين) (انگلیسی: azin) معنی: زینت، آرایش، زیور، آیین، زیب، رسم و قاعده، نام یکی از فرماندهان سپاه بابک خرم دین، نام پهلوانی در ویس و رامین ...
اسم: آذین فر (پسر) (فارسی) معنی: پسر باشکوه و آراسته
اسم: آرنوش (دختر) (فارسی) (تلفظ: ārnuš) (فارسی: آرنوش) (انگلیسی: arnush) معنی: ایرانی جاوید، آریایی، ( آر = آریایی، ایرانی، نوش = جاوید ) روی هم به معنی ایرانی و آریایی جاوید ...
اسم: آراد (پسر) (فارسی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: ārād) (فارسی: آراد) (انگلیسی: arad) معنی: آرای، آراینده، بخشنده، سپید دست، جوان مرد، آراسته، نگاریده، ( اَعلام ) ( در آیین زرتشتی ) نام فرشته ...
اسم: آراستی (دختر، پسر) (فارسی) معنی: بنا به روایات نام عموی زرتشت
اسم: آراسپ (پسر) (فارسی) (تلفظ: ārāsp) (فارسی: آراسپ) (انگلیسی: arasp) معنی: آراسب، نام یکی از سرداران کوروش، ( = آراسب )
اسم: آرام (دختر، پسر) (فارسی) (تلفظ: ārām) (فارسی: آرام) (انگلیسی: aram) معنی: آسایش، صلح، آشتی، مایه ی آرامش، سکون، ثبات، طمأنینه، راحت، آرامش بخش، تسلی بخش، آهسته ساکت سنگینی و وقار مکان ...
اسم: آرام دخت (دختر) (فارسی) (تلفظ: ā.-doxt) (فارسی: آرامدخت) (انگلیسی: aram dokht) معنی: دختر آرام و سازگار، ( آرام، دخت = دختر )، دختری که در زندگی با همه چیز مدارا کند، دختر آرام د ...
اسم: آراکو (پسر) (کردی) (تلفظ: arako) (فارسی: آراکو) (انگلیسی: arako) معنی: بلندترین نقطه کوه