اسم: بهمن (پسر) (فارسی، پهلوی، اوستایی، کردی) (تاریخی و کهن، طبیعت، گل) (تلفظ: bahman) (فارسی: بَهمن) (انگلیسی: bahman) معنی: نیک اندیش، نیک پندار، راست گفتار، راست کردار، ماه یازدهم از سال ...
فرهنگ واژگان اسمها
اسم: بهناد (پسر) (فارسی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: behnād) (فارسی: بهناد) (انگلیسی: behnad) معنی: آواز، بانگ و صدای بهتر، ( به = بهتر، ناد = صدا، بانگ )، ( اعلام ) ( در ایرانی باستانی، behnāt، ...
اسم: بهناز (دختر) (فارسی) (تلفظ: beh nāz) (فارسی: بِهناز) (انگلیسی: beh naz) معنی: عشوه گر، خوش ناز و ادا، ملوس، مرکب از به ( زیباتر، خوبتر ) + ناز ( کرشمه، غمزه )
اسم: بهک (پسر) (فارسی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: behak) (فارسی: بهک) (انگلیسی: behak) معنی: نام موبد موبدان در زمان شاپور دوم پادشاه ساسانی
اسم: بهکامه (دختر) (فارسی) (تلفظ: behkame) (فارسی: بهکامه) (انگلیسی: behkameh) معنی: مرکب از به ( بهتر، خوبتر )، کامه ( آرزو )، خوبتر ) + کامه ( آرزو )
اسم: بهیان (پسر) (فارسی) (تلفظ: behiyān) (فارسی: بِهيان) (انگلیسی: behiyan) معنی: نیکو و تندرست، ( بهی= نیکویی، خوبی صحت، تندرستی، ان ( پسوند نسبت ) )، روی هم به معنی نیکو و تندرست ...
اسم: بهیره (دختر) (عربی) (تلفظ: bahire) (فارسی: بَهيره) (انگلیسی: bahire) معنی: شریف، زیبا، زن سنگین کفل، بزرگ سرین
اسم: بهینا (دختر، پسر) (فارسی) (تلفظ: behinā) (فارسی: بِهينا) (انگلیسی: behina) معنی: فرزند نیکان، کسی که اجداد و نیاکانش از خوبان بوده اند، ( بهین، الف نسبت )، منسوب به بهین، ( بهین + الف ...
اسم: بهیه (دختر) (عربی) (تلفظ: behiye) (فارسی: بِهيه) (انگلیسی: behiye) معنی: تابان، نیکو، زیبا، روشن، فاخر، شکوه مند
اسم: بورنگ (پسر) (فارسی) معنی: نوعی ریحان کوهی
اسم: بورژک (پسر) (فارسی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: borzhak) (فارسی: بورژک) (انگلیسی: borzhak) معنی: نام میزبان اردشیر بابکان پادشاه ساسانی
اسم: بوزرجمهر (پسر) (فارسی) معنی: بزرگمهر، بسیار مهربان، نام وزیر انوشیروان پادشاه ساسانی