اسم: بهارا (دختر) (فارسی) (طبیعت) (تلفظ: bahārā) (فارسی: بهارا) (انگلیسی: bahara) معنی: منسوب به بهار، ( بهار، ا ( پسوند نسبت ) ) منسوب به بهار
فرهنگ واژگان اسمها
اسم: بهارام (دختر) (فارسی) (تلفظ: behārām) (فارسی: بِهارام) (انگلیسی: beharam) معنی: آرام بهتر، آرامش بهتر، ( بِه = بهتر، آرام )، ( به مجاز ) ویژگی دختری که وجودش موجب آرامش است ...
اسم: بهاردخت (دختر) (فارسی) (تلفظ: bahār doxt) (فارسی: بهاردخت) (انگلیسی: bahar dokht) معنی: دختر زیبا رو، دختر بهار، ( بهار، دخت = دختر )، اسم مرکب ( بهار + دخت ) ( به مجاز ) دختر زیبا رو ...
اسم: بهاررخ (دختر) (فارسی) (تلفظ: bahar rokh) (فارسی: بهاررخ) (انگلیسی: bahar rokh) معنی: آن که چهره ای زیبا و شاداب چون بهار دارد
اسم: بهارناز (دختر) (فارسی) (تلفظ: bahar naz) (فارسی: بهارناز) (انگلیسی: bahar naz) معنی: موجب فخر و نازش بهار
اسم: بهان (دختر، پسر) (فارسی) (تلفظ: behān) (فارسی: بِهان) (انگلیسی: behan) معنی: منسوب به خوبی و نیکی، خوبان، جمع به
اسم: بهان دخت (دختر) (فارسی) (تلفظ: behān dokht) (فارسی: بِهاندخت) (انگلیسی: behan dokht) معنی: دختر خوب و نیک، ( بهان، دخت = دختر )
اسم: بهانه (دختر) (فارسی) (تلفظ: bahane) (فارسی: بهانه) (انگلیسی: bahaneh) معنی: دلیل، علت
اسم: بهتاش (پسر) (ترکی، فارسی) (تلفظ: behtāš) (فارسی: بِهتاش) (انگلیسی: behtash) معنی: شریک خوب، صاحب اخلاق و رفتار نیکو، [ به = خوب، بهتر، خوبتر، شخص خوب و دارای اخلاق و رفتار نیکو، تاش ( ...
اسم: بهداد (پسر) (فارسی) (تلفظ: behdād) (فارسی: بِهداد) (انگلیسی: behdad) معنی: در کمال عدل و داد، بهترین هدیه خداوند، آفریده خوب
اسم: بهدوست (پسر) (فارسی) (تلفظ: beh dust) (فارسی: بِهدوست) (انگلیسی: beh dust) معنی: یار نیکو و خوب، یار شفیق
اسم: بهدیس (دختر) (فارسی) (تلفظ: behdis) (فارسی: بِهديس) (انگلیسی: behdis) معنی: خوش رنگ، مانند خوبی و نیکی، ( به، دیس ( پسوند شباهت ) )، ( به + دیس ( پسوند شباهت ) )، مانند به ( به میوه ای ...