اسم: ایلپیا (پسر) (لری) (تلفظ: ilpiya) (فارسی: ایلپیا) (انگلیسی: ilpiya) معنی: مردایل
فرهنگ واژگان اسمها
اسم: ایلیار (پسر) (فارسی، ترکی) (تلفظ: il yār) (فارسی: ايليار) (انگلیسی: il yar) معنی: کسی که همدم و مونس ایل و طایفه است، ( ترکی ـ فارسی ) دوست و رفیق ایل، یار و یاور ایل، کمک کننده به ایل ...
اسم: ایلیانا (دختر) (ترکی) (تلفظ: ilyana) (فارسی: ایلیانا) (انگلیسی: ilyana) معنی: دختر بسیار زیبا
اسم: ایلیکا (دختر) (فارسی) (تلفظ: ilika) (فارسی: ایلیکا) (انگلیسی: ilika) معنی: الیکا، هل، گیاهی از تیره زنجبیلیان
اسم: آین (دختر، پسر) (فارسی) معنی: آیین، دین، طریقت، آذین، زینت، آرایش
اسم: ایناس (دختر) (عربی) (تلفظ: inās) (فارسی: ايناس) (انگلیسی: inas) معنی: خو گرفتن، انس یافتن، دمسازی، ( در قدیم ) انس، مؤانست، انس دادن، دوستی و محبت، همچنین دیدن یا شنیدن آواز ...
اسم: ایوب (پسر) (عبری) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: ayyub) (فارسی: ايّوب) (انگلیسی: ayyub) معنی: بازگشت به سوی خدا، نام یکی از پیامبران بنی اسرائیل، برگشت به سوی خدا، ( اَعلام ) ) ( در تورات ) از ...
اسم: آیکال (پسر) (ترکی) (تلفظ: aykal) (فارسی: آیکال) (انگلیسی: aykal) معنی: مانند ماه روشن
اسم: آیگل (دختر) (ترکی، فارسی) (گل، کهکشانی) (تلفظ: āy gul) (فارسی: آيگل) (انگلیسی: ay gul) معنی: درخشان مانند ماه و زیبا مانند گل، گل ماه، ماه گل، گل زیبا چون ماه، ( به مجاز ) زیبارو و لطی ...
اسم: آیین، آئین (دختر، پسر) (فارسی) معنی: دین، طریقت، آذین، زینت، آرایش
اسم: باذان (پسر) (فارسی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: bazan) (فارسی: باذان) (انگلیسی: bazan) معنی: نام جانشین خورخسرو فرماندار هاماوران در زمان انوشیروان پادشاه ساسانی
اسم: باران (دختر، پسر) (فارسی) (طبیعت) (تلفظ: bārān) (فارسی: باران) (انگلیسی: baran) معنی: قطره های آب که از ابر فروچکد، ( در علوم زمین ) قطره های آب که بر اثر مایع شدن بخار آبِ موجود در جو ...