اسم: پشوتن (پسر) (فارسی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: pašutan) (فارسی: پَشوتن) (انگلیسی: pashutan) معنی: فداکار، ( در اوستایی، pesho tanu ) به معنی محکوم تن، ( اَعلام ) ( در شاهنامه ) نام پسر گشتا ...
فرهنگ واژگان اسمها
اسم: پشین (پسر) (فارسی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: pashin) (فارسی: پشین) (انگلیسی: pashin) معنی: از شخصیتهای شاهنامه، ز شخصیتهای شاهنامه، نام سومین پسر کیقباد ( کی پشین ) پادشاه کیانی ...
اسم: پهلبد (پسر) (فارسی) (تلفظ: pahlbod) (فارسی: پَهلبد) (انگلیسی: pahlbod) معنی: پهلوان
اسم: پهلوان (پسر) (فارسی) (تلفظ: pahle(a)vān) (فارسی: پهلوان) (انگلیسی: pahlevan) معنی: جنگجوی شجاع و زورمند، ( به مجاز ) آن که در امری سرآمد است، ( به مجاز ) قوی هیکل و قوی جثه، ( در قدیم ...
اسم: پوران دخت (دختر) (فارسی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: p.-dokht) (فارسی: پوراندخت) (انگلیسی: puran-dokht) معنی: دختر سرخ و گلگون، ( به مجاز ) زیبارو، نام دختر خسروپرویز و ملکه ایران در د ...
اسم: پوربه (پسر) (فارسی) (تلفظ: purbe) (فارسی: پوربه) (انگلیسی: purbe) معنی: پسر خوب و نیک، پسر بهتر
اسم: پوریا (پسر) (فارسی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: puriyā) (فارسی: پوريا) (انگلیسی: puriya) معنی: بسیار دارنده، نام پهلوان دلیر ایرانی ملقب به پوریای ولی، ( اَعلام ) نام پهلوان دلیر ایرانی مشهو ...
اسم: پوریار (پسر) (فارسی) (تلفظ: poryar) (فارسی: پوریار) (انگلیسی: poryar) معنی: پسر همراه، مرکب از پور ( پسر ) + یار ( یاور، دوست )
اسم: پونه (دختر) (فارسی) (طبیعت، گل) (تلفظ: pune) (فارسی: پونه) (انگلیسی: pune) معنی: گیاهی معطر از خانواده نعناع که مصرف دارویی دارد، ( در گیاهی ) گیاهی علفی، یک ساله و معطر از خانواده ی ن ...
اسم: پوپک (دختر) (فارسی) (تلفظ: pupak) (فارسی: پوپک) (انگلیسی: pupak) معنی: هدهد، شانه سر، دوشیزه، پوپوک، پرنده ای که تاجی از پر بر سر دارد
اسم: پوژن (پسر) (فارسی) (تلفظ: pozhan) (فارسی: پوژَن) (انگلیسی: pozhan) معنی: زمین پاک
اسم: پویه (دختر) (فارسی) (تلفظ: puye) (فارسی: پويه) (انگلیسی: puye) معنی: رفتاری متعادل، فرایند، ( در قدیم ) حرکت یا رفتن نه به تندی نه به آهستگی، دویدن