اسم: هورمز (پسر) (فارسی) معنی: هرمز
فرهنگ واژگان اسمها
اسم: هورمن (پسر) (فارسی) (تلفظ: hurman) (فارسی: هورمن) (انگلیسی: hurman) معنی: اندیشه روشن، فکر روشن، ( هور = خورشید، من/ مان = اندیشه و فکر )، ( به مجاز ) ویژگی آن که اندیشه و فکر روشن دار ...
اسم: هورمهر (دختر) (فارسی) (تلفظ: hurmehr) (فارسی: هورمهر) (انگلیسی: hurmehr) معنی: خورشید، زیباروی مهربان، ( هور = خورشید، مهر= خورشید، مهربانی، محبت و دوستی )، ویژگی کسی که مثل خورشید زیب ...
اسم: هوری (دختر) (کردی) (تلفظ: huri) (فارسی: هوري) (انگلیسی: huri) معنی: منسوب به خورشید، ( به مجاز ) زیبارو، ( هور = خورشید، ی ( پسوند نسبت ) )، نور خورشید ( نگارش کردی
اسم: هوریا (دختر) (فارسی) (تلفظ: huriyā) (فارسی: هوریا) (انگلیسی: huriya) معنی: زیبارو، [ ( هور = خورشید، ی ( پسوند نسبت )، ا ( پسوند نسبت ) ]، منسوب به خورشید
اسم: هوشمند (پسر) (فارسی) (تلفظ: hušmand) (فارسی: هوشمند) (انگلیسی: hushmand) معنی: باهوش، زرنگ، هوشیار، خردمند، ( هوش، مند ( پسوند دارندگی و اتصاف ) )، صاحب هوش، عاقل، بخرد، دارای هوش و تو ...
اسم: هوفریا (دختر) (فارسی) (تلفظ: hu fariyā) (فارسی: هوفریا) (انگلیسی: hu fariya) معنی: شخص خوب، جذاب، دلپذیر و گیرا، ( هو= خوب، فریا= خجسته، شکوهمند، دلپذیر، گیرا )، شخص خوب و دارای اقبال ...
اسم: هومایا (دختر) (اوستایی) (تلفظ: humaya) (فارسی: هومایا) (انگلیسی: humaya) معنی: مادر کائنات
اسم: هومهر (پسر، دختر) (فارسی) (تلفظ: hu mehr) (فارسی: هومهر) (انگلیسی: hu mehr) معنی: دارای عشق و محبت، دوستی، ( هو = خوب، مهر = محبت، دوستی و عشق )، دارای عشق و محبت خوب، نیک مهر، دارای د ...
اسم: هونام (پسر) (فارسی) (تلفظ: hu nām) (فارسی: هونام) (انگلیسی: hu nam) معنی: خوشنام، نیک نام
اسم: هونامیک (دختر) (فارسی) (تلفظ: hu nāmik) (فارسی: هوناميک) (انگلیسی: hu namik) معنی: نیک نامی، خوش نامی
اسم: هونیاک (پسر) (فارسی) (تلفظ: honyak) (فارسی: هونیاک) (انگلیسی: honyak) معنی: از نژاد خوبان، پهلوی با اصل و نسب