اسم: مهکامه (دختر) (فارسی) (تلفظ: mah kāme) (فارسی: مَهکامه) (انگلیسی: mah kame) معنی: دارای کام و آرزویی چون ماه روشن و پیدا، ( مَهکام، ه ( پسوندنسبت ) )، منسوب به مهکام، ( به مجاز ) آرزوی ...
فرهنگ واژگان اسمها
اسم: مهی (دختر) (فارسی) (کهکشانی) (تلفظ: mahi) (فارسی: مَهي) (انگلیسی: mahi) معنی: منسوب به ماه، ( به مجاز ) زیبارو، ( مَه = ماه، ی ( پسوند نسبت ) )، به مانند ماه
اسم: مهیاز (دختر) (ترکی، فارسی) (طبیعت) (تلفظ: mah yāz) (فارسی: مَهیاز) (انگلیسی: mah yaz) معنی: ماهِ بهاری، ماه فصل بهار، ( به مجاز ) زیباروی لطیف، ( مه = ماه، یاز = بهار، فصل بهار ) ...
اسم: مهیمنه (دختر) (عربی) (تلفظ: mahimane) (فارسی: مهیمنه) (انگلیسی: mahimaneh) معنی: ایمن شده، یکی از صفات خداوند
اسم: مهین دخت (دختر) (فارسی) (تلفظ: m.-dokht) (فارسی: مهيندخت) (انگلیسی: mehin-dokht) معنی: دختر بزرگ، دختر ماه گونه، ( به مجاز ) زیبارو، ( مِهین، دخت = دختر )، دختر بزرگ و بلند قدر، ...
اسم: مهین زاد (دختر) (فارسی) (تلفظ: mehin zād) (فارسی: مِهينزاد) (انگلیسی: mehin zad) معنی: مِهزاد، بزرگ زاده، [ ( مِه = مِهتر، بزرگتر، ین ( پسوند نسبت )، زاد = زاده ) ]، ( = مِهزاد ) ...
اسم: مهین فروغ (دختر) (فارسی، عربی) (طبیعت، کهکشانی) (تلفظ: mahin foruq) (فارسی: مَهينفروغ) (انگلیسی: mahin forugh) معنی: ترکیب دو اسم مهین و فروغ ( زیباروی و روشنی )، ( مَهین، فروغ = ...
اسم: موتا (پسر) (فارسی) (تلفظ: muta) (فارسی: موتا) (انگلیسی: muta) معنی: نام یکی از سرداران دیلمی
اسم: موتمن (پسر) (عربی) (تلفظ: mo’taman) (فارسی: مؤتمن) (انگلیسی: motaman) معنی: مورد اعتماد، امین، معتمد
اسم: مونجوق (دختر) (ترکی) معنی: منجوق
اسم: موهبت (دختر) (عربی) (تلفظ: mu(ow)hebat) (فارسی: موهبت) (انگلیسی: muhebat) معنی: هر چیز ارزشمندی که به کسی بخشیده می شود، هر چیز ارزشمندی که به کسی بخشیده می شود یا او از آن بهره مند اس ...
اسم: موید (پسر) (عربی) (تلفظ: mo’ayyed) (فارسی: مؤيد) (انگلیسی: moayyed) معنی: تأیید کننده، ( اَعلام ) مؤید بلخی: ( = ابوالمؤید بلخی ) [قرن هجری] شاعر و نویسنده ی ایرانی دوره ی سامانی، مؤلف ...