اسم: مهر یا (دختر) (فارسی) (تلفظ: mehriyā) (فارسی: مهريا) (انگلیسی: mehriya) معنی: منسوب به مهری، دوستی، ( مهری، ا ( پسوند نسبت ) )، ( مهری و مهر
فرهنگ واژگان اسمها
اسم: مهراب (پسر) (فارسی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: mehrāb) (فارسی: مِهراب) (انگلیسی: mehrab) معنی: دارنده ی جلوه آفتاب و کسی که تابش مهر دارد، نام یکی از پادشاهان کابل، دارنده ی جلوه ی آفتاب و ...
اسم: مهر آذر (دختر) (فارسی) (تلفظ: mehr āzar) (فارسی: مهرآذر) (انگلیسی: mehr-azar) معنی: ترکیب دو اسم مهر و آذر ( محبت و آتش )، ( مهر = مهربانی و محبت، آذر = آتش )، آتشِ مهربانی و محبت، ( ب ...
اسم: مهراز (دختر، پسر) (فارسی) (تلفظ: meh rāz) (فارسی: مِهراز) (انگلیسی: meh raz) معنی: راز بزرگ، ( مِه، راز )، ( مِه + راز )
اسم: مهرانا (دختر) (فارسی) (تلفظ: mehrānā) (فارسی: مِهرانا) (انگلیسی: mehrana) معنی: منسوب به مهران، دارنده مهر، سرشار از مهر، ( مهران، ا ( پسوند نسبت ) )، ( مهران + ا ( پسوند نسبت ) )، نام ...
اسم: مهرآویر (دختر) (فارسی) (تلفظ: mehr-avir) (فارسی: مهرآویر) (انگلیسی: mehr-avir) معنی: خورشید سوزان
اسم: مهربان (دختر) (فارسی) (تلفظ: mehr (a) bān) (فارسی: مهربان) (انگلیسی: mehrban) معنی: با مهر و محبت، نیکی کننده، رحم کننده، با محبت، با مهر، ( در عرفان ) مهربان صفت ربوبیت را گویند، ( اَ ...
اسم: مهربخش (دختر) (فارسی) (طبیعت، کهکشانی) (تلفظ: m.-bākhš) (فارسی: مِهربخش) (انگلیسی: mehr-bakhsh) معنی: بخشنده مهر و محبت، ( به مجاز ) مهربان، ( مِهر = مهربانی و محبت، بخش ) ...
اسم: مهرتاب (دختر) (فارسی) (تلفظ: mehr tab) (فارسی: مهرتاب) (انگلیسی: mehrtab) معنی: آنچه خورشید برآن میتابد
اسم: مهردیبا (دختر) (فارسی) (تلفظ: mehr diba) (فارسی: مهردیبا) (انگلیسی: mehr diba) معنی: دختری که مانند حریر لطیف و مانند خورشید زیباست
اسم: مهرزاد (پسر، دختر) (فارسی) (تلفظ: mehr zād) (فارسی: مِهرزاد) (انگلیسی: mehr-zad) معنی: زاده مهر و محبت، زاده خورشید، ( = زاده ی مهر ) ( اَعلام ) بنا بر بعضی از نسخه های شاهنامه نام یکی ...
اسم: مهرسا (دختر) (فارسی) (کهکشانی) (تلفظ: mehr sā) (فارسی: مِهرسا) (انگلیسی: mehr-sa) معنی: شبیه به مهر، مهربان و با محبت، زیبارو مانند خورشید، ( مهر = خورشید، سا ( پسوند شباهت ) )، مثل خو ...