اسم: فرحناز (دختر) (فارسی، عربی) (تلفظ: farah nāz) (فارسی: فرحناز) (انگلیسی: farah-naz) معنی: ترکیب دو اسم فرح و ناز ( شادمانی و کرشمه )، ( عربی ـ فارسی )، آن که مسرور و شادمان است و دارای ...
فرهنگ واژگان اسمها
اسم: فرخ (دختر، پسر) (فارسی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: farrokh) (فارسی: فَرّخ) (انگلیسی: farrokh) معنی: خجسته، مبارک، فرخنده، از شخصیتهای شاهنامه، خجسته و مبارک و فرخنده، ( در قدیم ) خوشبخت و ک ...
اسم: فرخ بانو (دختر) (فارسی) معنی: بانوی بزرگوار و فرخنده
اسم: فرخ بخش (دختر) (فارسی) معنی: بخشنده بزرگوار، نام یکی از بهدینان یزد که در سال هشتادو هشت یزگردی می زیسته
اسم: فرخ به (پسر) (فارسی) معنی: مرکب از فرخ ( مبارک ) + به ( بهترین )، نام پسر ماه خدای پسر فیروز پسر گردآفرین
اسم: فرخ تاش (پسر) (فارسی) معنی: فرخ ( فارسی ) + تاج ( فارسی ) مرکب از فرخ ( مبارک ) + تاش ( پسوند همراهی )
اسم: فرخ رو (دختر) (فارسی) (تلفظ: f.-ru) (فارسی: فرّخرو) (انگلیسی: farrokh-ru) معنی: فرخ چهر، ( = فرخ چهر )
اسم: فرخ چهر (دختر) (فارسی) (تلفظ: f.-čehr) (فارسی: فرّخچهر) (انگلیسی: farrokh-chehr) معنی: دارای چهره فرخنده و مبارک، ( فرخ، چهر = چهره )، زیبا روی، زیبا صورت، فرخ دیم ...
اسم: فرخزات (پسر) (اوستایی، پهلوی) معنی: صورت دیگری از فرخزاد، نام پدر آذرفرنبغ مؤلف دینکرت
اسم: فرخزاد (پسر) (فارسی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: f.-zād) (فارسی: فرّخزاد) (انگلیسی: farrokh-zad) معنی: نیک بخت، خجسته، ( در قدیم ) آن که با طالع خوب به دنیا آمده، ( اَعلام ) ) نامی مستعار که ...
اسم: فرخنده پی (پسر) (فارسی) معنی: فرخ پی
اسم: فرخنده چهر (دختر) (فارسی) (تلفظ: f.-čehr) (فارسی: فرخندهچهر) (انگلیسی: farkhonde-chehr) معنی: نیک بخت و کامروا، ( فرخنده، چهر = چهره )، آن که دارای چهره ای خوب و خوشایند است، آن ...