اسم: سرمین (دختر) (ترکی) (تلفظ: sarmin) (فارسی: سَرمین) (انگلیسی: sarmin) معنی: محجوب و باحیا
فرهنگ واژگان اسمها
اسم: سروآزاد (دختر) (فارسی) (تلفظ: sarv azad) (فارسی: سروآزاد) (انگلیسی: sarv azad) معنی: نام زنی در منظومه ویس و رامین
اسم: سرور 2 (پسر) (فارسی) (تلفظ: sarvar) (فارسی: سَرور) (انگلیسی: sarvar) معنی: آن که مورد احترام است و نسبت به دیگران سمت بزرگی دارد، آنکه مورد احترام است و نسبت به دیگری یا دیگران سِمَت ب ...
اسم: سروشان (پسر) (فارسی) (تلفظ: sorušān) (فارسی: سروشان) (انگلیسی: sorushan) معنی: نام جد بایزید بسطامی، ( سروش، ان ( جمع ) )، جمع سروش، ( اعلام ) نام جدّ بایزید بسطامی که به دستور امام رض ...
اسم: سروشه (دختر) (فارسی) (تلفظ: soruše) (فارسی: سروشه) (انگلیسی: sorushe) معنی: منسوب به سروش، فرشته ی پیام آور، ( سروش، ه ( پسوند نسبت ) )
اسم: سروه (دختر) (کردی) (طبیعت) (تلفظ: sarve) (فارسی: سَروه) (انگلیسی: sarve) معنی: نسیم، باد ملایم، باد خنک، ایاز
اسم: سروگل (دختر) (فارسی) (طبیعت، گل) (تلفظ: sarv gol) (فارسی: سَروگل) (انگلیسی: sarv-gol) معنی: ( به مجاز ) زیبا، شاداب، خوش قامت، ( سرو = درخت سرو، گل ) ( به مجاز ) زیبا و با طراوت و شادا ...
اسم: سروی (دختر) (فارسی) (طبیعت، مذهبی و قرآنی) (تلفظ: sarvi) (فارسی: سَروي) (انگلیسی: sarvi) معنی: منسوب به سرو، نام نوعی از خطوط اسلامی، نوعی از خطوط اسلامی، نخلی، شجری ...
اسم: سروین (دختر) (کردی، فارسی) (طبیعت) (تلفظ: sarvin) (فارسی: سَروين) (انگلیسی: sarvin) معنی: روسری، چارقد، مانند سرو، ( در قدیم ) شبیه سَرو، ( در کردی ) روسری و چارقد، شبیه سرو ...
اسم: سرکب (پسر) (فارسی) معنی: نام یکی از موسیقیدانان بزرگ در دوران ساسانیان
اسم: سرگل (دختر) (فارسی) (طبیعت) (تلفظ: sargol) (فارسی: سرگل) (انگلیسی: sargol) معنی: اولین گل، بهترین از هر چیز
اسم: سرگلان (دختر) (فارسی) (تلفظ: sargolān) (فارسی: سَرگلان) (انگلیسی: sargolan) معنی: بهترین از گل ها، ( سَر = ( به مجاز ) برتر، بهتر، با ارزش ترین بخش یا مهمترین فرد، گلان )، ( به مجاز ) ...