[ یَ ] (اِخ) ابن سلیمان اسفراینی شافعی، مکنی به ابویوسف. متوفا به سال ۴۸۸ هـ . ق. او راست: ۱- بدایع الاخبار و روایع الاشعار. ۲- محاسن الادب و اجتناب الریب. ۳- سیرالخلافة. ۴- شرائطالخلافة. ...
لغتنامه دهخدا
[ یَ ] (اِخ) ابن سیدعلی رومی. از آثار اوست: ۱- شرح بر شرح دیباچهٔ مصباح مطرزی. ۲- حاشیه بر شرح فرایض سیدشریف جرجانی. ۳- اختصاری از مرآةالجنان یافعی. ۴- جواب به پرسشهای سیدحمیدی بر شرح مفت ...
[ یَ ] (اِخ) ابن صابربن برکات حرانی، مکنی به ابویوسف و ملقب به نجم الدین. شاعر بود و به سبب تبحر در علم منجنیق به منجنیق شهرت داشت. کتابی به نام «عمدةالسالک فی سیاسة الممالک» نوشت ولی آ ...
[ یَ ] (اِخ) ابن شیبةبن صلت بن عصفور سدوسی بصری، مکنی به ابویوسف و معروف به ابن شیبة. از بزرگترین دانشمندان حدیث و بزرگان مذهب مالکی بود. او راست: «المسند الکبیر». هیچکس مسندی بهتر از او ن ...
[ یَ ] (اِخ) ابن صالح بن علی بن عبداللََّه بن عباس بن عبدالمطلب. از گویندگان و فرمانروایان دوران بنی عباس و معاصر هارون و مأمون بود و آن دو را هجو کرد. در شجاعت و چابک سواری شهرت داشت و برض ...
[ یَ ] (اِخ) ابن طارق. از علمای احکام و نجوم بود. او راست: کتاب مقالات در موالید خلفا و سلاطین. (طبقات الامم). ابن ندیم گوید از افاضل منجمین بود و او راست: ۱ -کتاب تقطیع کردجات الجیب. ۲ - ...
[ یَ ] (اِخ) ابن عبدالرفیع قرشی زبیری، مکنی به ابویوسف و معروف به الصاحب زین الدین وزیر مصری. از گویندگان دانشمند مصر بود. وزارت الملک المظفر «قطز» و الملک الظاهر رکن الدین را داشت. و رکن ...
[ یَ ] (اِخ) ابن عبدالعزیز المتوکل ثانی بن یعقوب بن متوکل اول، محمد، عباسی هاشمی، مکنی به ابوالصبر و معروف به المستمسک باللََّه. پانزدهمین از خلفای بنی عباسی در مصر بود. به سال ۹۰۳ هـ . ...
[ یَ ] (اِخ) ابن علی قصرانی، مکنی به ابویوسف و ملقب به موفق. او راست: مسائل فی احکام النجوم، و آن کتاب بزرگی است. (از یادداشت مؤلف).
[ یَ ] (اِخ) ابن لیث صفاری. یعقوب پسر لیث رویگرزادهٔ قرنین زرنگ و از عیاران سیستان بود. نسبت او به خسروپرویز درست نیست و اصلاً پیش از رسیدن به شهرت کسی او را نمی شناخته و نسبش بر همه مجهول ...
[ یَ ] (اِخ) ابن متمسک. آخرین خلیفهٔ عباسی که اسماً در مصر خلافت داشتند. سلطان سلیم در فتح مصر یعقوب را به استانبول آورد و او در همانجا درگذشت. (از قاموس الاعلام ترکی).
[ یَ ] (اِخ) ابن مجاهد ابوحرزة. محدث است و از ابن زنیم خلجی روایت کرده و ابن ابی حاتم به نقل از پدرش نام او را یاد کرده است. (از تاج العروس ذیل «خ ل ج»).