[ یَ ] (ع اِ) پادشاه زنبوران عسل. (منتهی الارب) (از غیاث) (ناظم الاطباء) (آنندراج). مهتر زنبوران. (دهار). میرملکه. رسمو. وار. ملکهٔ کندوی عسل. (یادداشت مؤلف). ملک النحل. امیر منج. (زمخشری): ...
لغتنامه دهخدا
[ یَ بُلْ مُ ءْ مِ ] (اِخ) یعسوب الدین. لقب مرتضی علی(ع) زیرا که در هنگام خلافت آن حضرت تمامی مؤمنین صادقین در هر امر تابع و پیرو آن جناب بودند. (از آنندراج) (غیاث). و رجوع به علی و یعسو ...
[ یَ ] (ع اِ) خندریلی. کاسنی تلخ. قسمی کاهو. طلخشوق. خس السلاطه. هندباء بری. کاسنی صحرایی. طرخشقوق. ترخجقوق. امیرون. سرالیةالحمار. تلخ کاهو. خندریل. گیاهی است خودرو و در طب به کار است و آن ن ...
[ یَ ] (اِخ) نام خر آن حضرت پیغمبر اسلام (ص). (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از مکارم الاخلاق ص ۱۳۹). نام خر آن حضرت(ص) و اصل آن عُفَیْر است. پیامبر(ص) بر وی سوار می شدی. چون حض ...
[ یَ ] (ع اِ) کبک نر. ج، یعاقیب. (از منتهی الارب) (آنندراج) (از دهار) (ناظم الاطباء) (برهان) (از اختیارات بدیعی) (غیاث) (از مهذب الاسماء) (السامی فی الاسامی). ابن خلدون ذیل اقلیم خامس آرد: ...
[ یَ ] (اِخ) ششمین از امرای آق قویونلو (۸۸۴-۸۹۶ هـ . ق.). (از طبقات سلاطین اسلام ص ۲۲۷).
[ یَ ] (اِخ) ابن ابراهیم بن جمال الدین بن ابراهیم بختیاری حویزی. فقیه امامی. از آثار اوست: ۱- الاعتبار فی اختصار الاستبصار. ۲- حاشیه ای بر حاشیهٔ تهذیب المنطق الشاه آبادیة الیزدیة. ۳ -کتا ...
[ یَ ] (اِخ) ابن ابراهیم بن کثیربن زیدبن افلح عبدی، معروف به دورقی و مکنی به ابویوسف. در زمان خویش محدث عراق و از ثقات بود. ائمهٔ سته از او حدیث فراگرفتند. او راست: «مسند»، در حدیث. وی به ...
[ یَ ] (اِخ) ابن ابی عصرون. رجوع به یعقوب بن عبدالرحمان... شود.
[ یَ ] (اِخ) ابن اسحاق بن ابراهیم. نام پسر اسحاق پیغمبر و او را اسرائیل نیز گویند و با عیصو از یک شکم زاییده شدند. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). نام پیغمبری که پدر یوسف بود و این لفظ عبر ...
[ یَ ] (اِخ) ابن اسحاق بن زیدبن عبداللََّه حضرمی بصری، مکنی به ابویوسف و ابومحمد. هشتمین قراء عشرة. (از معجم الادباء ج ۷ ص ۳۰۲). او در بصره به سال ۱۱۷ هـ . ق. به دنیا آمد و در همان شهر به ...
[ یَ ] (اِخ) ابن اسحاق بن محمدبن موسی بن سلام بن حُشتن بن ورد خراسانی. محدث است و پیش از سال ۴۰۰ هـ . ق. درگذشته است. (از تاج العروس).