[ یَ ] (ع ص) مرد سست بینایی. (از منتهی الارب). مرد ضعیف البصر و سست بینایی. (ناظم الاطباء).
لغتنامه دهخدا
[ یَ رَ نا / یُ رَنْ نا ] (ع اِ) یرناء. حنا. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (مهذب الاسماء) (اختیارات بدیعی). حنا یا رنگی است مانند حنا. (منتهی الارب). به معنای حناست و آن چیزی باشد که بر ...
[ یُ ] (ع اِ) سیسنبر. شاپاپک. عَبس. سوسنبر. شابانک. برنوف. (یادداشت مؤلف). رجوع به مترادفات کلمه و برنوف شود.
[ یَ رَ ] (ترکی، اِ) در ترکی به معنی زمین است. (آنندراج) (از غیاث). در لهجهٔ امروز آذربایجان یِر گویند.
[ یَ ] (ع اِ) مغز کلهٔ پیل. (ناظم الاطباء). دماغ پیل و گویند آن سم است. (از منتهی الارب) (آنندراج). دماغ فیل و آن سم است و بعضی گویند بر هر سمی اطلاق شود. (از تاج العروس). || خوی ستور. ( ...
[ یُ ] (اِخ) شهری است به انگلستان در مغرب که حاکم نشین بشمار می رود. دارای ۸۴ هزار تن سکنه و کلیسایی بزرگ و زیبا و آراسته.
[ یَ گَ ] (ق) یرگس. حنان اللََّه. حاش للّه. حاشا. دورا. دوربادا. معاذاللََّه. (صحیح آن پرگست است). (یادداشت مؤلف): پس این زنان گفتند {/Bحََاشَ لِلََّهِ مََا هََذََا بَشَراً ۲۸-۳۲۱۲:۳۱/}[ ...
[ یَ ] (اِخ) نام شهر سمرقند. (ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از برهان) (فرهنگ جهانگیری). رجوع به سمرقند شود.
[ یِ ] (اِخ) یریتسا. نام شهری به ارمنستان قدیم. (یادداشت مؤلف).
[ یِ ] (اِخ) نام محلی نزدیک بیت المقدس. (یادداشت مؤلف). در معجم البلدان اریحا آمده و وجه تسمیهٔ آن نسبت به اریحابن مالک بن ارفخشدبن سام بن نوح ذکر شده. و رجوع به یریحو و اریحا شود.
[ یَ ] (اِخ) قلعه ای به یمن در کوههای تیس. (از معجم البلدان). قصبهٔ مرکزی در سنجاق صنعاء یمن و در فاصلهٔ ۲۵ ساعت راه صنعاء واقع است. سکنهٔ آن ۶۰۰۰ تن و یک قلعه و چهار باب مسجد و ۱۲۰ باب د ...
[ یَ ] (اِ) گیاهی خاردار که به تازی ثمام گویند و آن را بر اطراف خیمه و دیگر جایها گذارند تا مردمان و جانوران آمد شد نتوانند نمود. (ناظم الاطباء). گیاهی باشد پرخار که بر اطراف خیمه و جایگاهی ...