(هندی، اِ) به زبان هندی نوعی از سرود است مثل دهرپد. (از بهار عجم) (ناظم الاطباء) (از غیاث اللغات): بود گیت نزد طرب سنج رود در این کشور ذوق نام سرود. طغرا (از بهار عجم).
لغتنامه دهخدا
[ خوا / خا ] (نف مرکب) خوانندهٔ گیت. آنکه گیت خواند. مطرب. سرودخوان. (از بهار عجم) (آنندراج) (ناظم الاطباء): گیت خوانت زهره، قوال و مگس رانت زحل آبدارت ابر نیسان و خواصت آفتاب. محمد عرفی ...
(اِخ) نام یکی از سرداران هولاکوخان مغول بوده است. (تاریخ گزیده ص ۵۴۱).
(اِ) جهان. کرهٔ زمین. عالم سفلی. (از برهان قاطع) (از بهار عجم) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء). کرهٔ خاکی. کرهٔ ارض : ایا خورشید سالاران گیتی سوار رزم ساز و گرد نستوه.رودکی. هموار خواهی کرد ...
(اِخ) دهی است از دهستان درختگان بخش مرکزی شهرستان کرمان. واقع در ۳۷هزارگزی شمال خاوری کرمان و ۲هزارگزی باختر راه مالرو شهداد به کرمان. محلی کوهستانی و هوای آن سردسیر و سکنهٔ آن ۱۴۵ تن است. ...
[ تَ ] (مص مرکب) آراستن گیتی. آرایش کردن گیتی.
[ فَ دَ ] (مص مرکب) خلق کردن گیتی. به وجود آوردن گیتی. ایجاد و خلقت گیتی.
[ اَ تَ ] (مص مرکب) روشن ساختن گیتی. منور کردن جهان.
[ پَ سَ دَ ] (مص مرکب) دوستدار شدن گیتی. دنیا را پسندیدن و خواستن. رجوع به گیتی پسند شود.
[ فَ ] (نف مرکب) آفرینندهٔ جهان. خالق جهان و گیتی. از صفات ایزدی است. (بهار عجم) (آنندراج). خداوند. پروردگار. آفریدگار: امام الحق که او را آفرین گویی است در گیتی هر آن کو طاعت یزدان گیتی ...
[ اَ ] (حامص مرکب) عمل و صفتِ گیتی افروز. افروختن گیتی.
(ص مرکب، اِ مرکب) مرکب از: گیتی +بان، پسوند نسبت و اتصاف. (حاشیهٔ برهان چ معین). نگاهدارندهٔ دنیا و روزگار است. (برهان قاطع) (بهار عجم) (آنندراج). || کنایه از پادشاه باشد. (برهان قاطع) (آن ...