[ خوَرْ / خُرْ ] (نف مرکب) گیاخوار. آنکه علف یا گیاه خورد. || (اِ مرکب) مرتع و چراگاه. گیاخوار. گیاه خورد: عیینةبن حصین مهتر بنی فزاره بود نزد پیغمبر (ص) آمد و گفت که مرا دستوری دهی تا ...
لغتنامه دهخدا
[ خوَ / خُ ] (حامص مرکب) گیاه خواری یا علفخواری. عمل گیاه خور. || عمل شخصی که پیروی از اصل گیاهخواری می کند. گیاه خواری. نبات خواری.
[ شِ ] (نف مرکب) آنکه گیاه شناسد. شناسندهٔ گیاهان و دانا به علوم گیاهشناسی. نباتی. (ذیل اقرب الموارد). نبات شناس. عَشّاب. (ذیل اقرب الموارد). حَشایِشی. متخصص در شناختن گیاهان. (از ذیل اقرب ...
(اِ مرکب) شیرهٔ گیاه. گیاشیر. رجوع به گیاشیر شود.
[ فَ ] (ص مرکب) مرکب از: گیاه + فش (ادات تشبیه). گیاه وش. مانند گیاه. شبیه به گیاه : سرو با قامتت گیاه فشی طشت مه با تو آفتابه کشی.نظامی.
[ چَ ] (نف مرکب) مخفف گیاه چران. گیاه چرنده. گیاچرا. رجوع به گیاچرا و گیاچر شود.
(نف مرکب) کسی که گیاه بکارد. زارع. فلاح.
(اِخ) ده کوچکی است از دهستان رمشک بخش کهنوج شهرستان جیرفت. واقع در ۳۶هزارگزی جنوب خاور کهنوج و ۴هزارگزی شمال راه مالرو رمشک به کهنوج. محلی کوهستانی و هوای آن گرمسیر و سکنهٔ آن ۲۰ تن است. ( ...
[ چَ ] (نف مرکب) مخفف گیاه چرا. رجوع به گیاه چرا شود.
(هندی، اِ) به زبان هندی نوعی از سرود است مثل دهرپد. (از بهار عجم) (ناظم الاطباء) (از غیاث اللغات): بود گیت نزد طرب سنج رود در این کشور ذوق نام سرود. طغرا (از بهار عجم).
[ خوا / خا ] (نف مرکب) خوانندهٔ گیت. آنکه گیت خواند. مطرب. سرودخوان. (از بهار عجم) (آنندراج) (ناظم الاطباء): گیت خوانت زهره، قوال و مگس رانت زحل آبدارت ابر نیسان و خواصت آفتاب. محمد عرفی ...
(اِخ) نام یکی از سرداران هولاکوخان مغول بوده است. (تاریخ گزیده ص ۵۴۱).