(اِخ) یا گاوکوه. یکی از دیه های شاه کوه و ساور (مازندران) است. رجوع به ترجمهٔ مازندران و استرآباد رابینو ص ۱۶۹ شود.
لغتنامه دهخدا
[ چِ ] (اِخ) نام مغولی رودخانه ای در آذربایجان که آن را آب اهر نیز می گفته اند. (نزهة القلوب چ لیسترانج ص ۲۲۲).
[ اَ خَ ] (اِخ) دهی است از دهستان بخش ترک شهرستان میانه. واقع در ۱۲هزارگزی جنوب بخش و هزارگزی شوسهٔ میانه به خیاو. کوهستانی و هوای آن معتدل و سکنهٔ آن ۱۱۸ تن است. آب آن از چشمه و محصول آن غل ...
[ تَ پْ پَ / پِ ] (اِخ) دهی است جزء دهستان مغان بخش گرمی شهرستان اردبیل. واقع در ۳۰هزارگزی شمال شوسهٔ گرمی به بیله سوار. کوهستانی و گرمسیر و سکنهٔ آن ۲۸۷ تن است. آب آن از چشمه و محصول آن غ ...
[ تَ پْ پَ / پِ ] (اِخ) دهی است از دهستان شهر ویران بخش حومهٔ شهرستان مهاباد. واقع در ۱۴۵۰۰گزی شمال خاوری مهاباد و در مسیر شوسهٔ مهاباد به میان دوآب. جلگه و معتدل و سکنهٔ آن ۳۹۵ تن است. آ ...
(اِخ) دهی است از دهستان گاوبازه شهرستان بیجار. واقع در ۱۵۰۰۰گزی جنوب باختری پیرتاج، کنار راه مالرو کاکاعباس به کچه گنبد. کوهستانی و سردسیر است و ۸۰ تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول آن غ ...
[ جَ / جِ ] (اِخ) دهی جزء دهستان سرشیو بخش مریوان شهرستان سنندج. واقع در ۶۲۰۰۰ گزی شمال خاوری دژ شاهپور و ۲۱۰۰۰ گزی شمال خاوری گویله. کوهستانی و سردسیر و دارای ۱۲۰ تن سکنه است. آب آن از چ ...
[ دَرْ رِ ] (اِخ) دهی از دهستان خرق حومهٔ بخش شهرستان قوچان. واقع در ۴۰هزارگزی جنوب باختری قوچان. کوهستانی و هوای آن سردسیر و سکنهٔ آن ۱۹۳ تن است. آب آن از چشمه و قنات تأمین میشود. و محصو ...
[ گَ گَ نَ ] (اِخ) نام یکی از پهلوانان ایران است. (رشیدی). رجوع به گوگار شود.
[ گِ ] (اِخ) دهی است از دهستان احمدآباد بخش تکاب شهرستان مراغه. واقع در ۱۵هزارگزی شمال تکاب و ۵ هزارگزی خاور راه ارابه رو احمدآباد به تکاب. دره و معتدل و سکنهٔ آن ۱۷۲ تن است. آب آن از رود ...
[ گُ نَ ] (اِخ) یا گوگشنسب. یکی از مفسرین اوستا در عهد ساسانیان بوده است. رجوع به ترجمهٔ ایران در زمان ساسانیان چ ۲ ص ۷۴ و سبک شناسی چ ۱ ص ۵۳ و مزدیسنا چ ۱ ص ۱۹۹ شود.
[ گَ / گُو گَ ] (اِ مرکب) از گو (MMMگاو) +گل (MMM گله)، گلهٔ گاو. گاوگل. گلهٔ بزرگ. (یادداشت مؤلف).