(اِخ) دهی است از دهستان تولم بخش مرکزی شهرستان فومن واقع در ۱۲ هزارگزی شمال فومن و ۳ هزارگزی راه فرعی سیاه درویشان به بازارجمعه. جلگه و معتدل مرطوب مالاریایی است و سکنهٔ آن ۴۱۹ تن است. آب ...
لغتنامه دهخدا
(اِخ) دهی است از بخش زرین آباد شهرستان ایلام واقع در ۲۱۰۰۰ گزی شمال خاور پهله و ۳۰۰۰ گزی شمال راه مالرو آبدانان به ارکواز. کوهستانی و گرمسیر و دارای ۲۳۲ تن سکنه است. آب آن از چشمهٔ گردآب تأ ...
[ بِ گَ کَ ] (اِخ) نام محلی در گیلان در نزدیکی ملاط (ملات) که راه سنگ فرش از نزدیکی آن عبور میکرده است. (از مازندران و استرآباد رابینو متن انگلیسی ص ۸). در ترجمهٔ فارسی این کتاب (ص ۲۶) ای ...
[ اَ ] (اِ مرکب) یک قسم حیوانی وحشی از جنس اسب ولی به اندام خر و پوست آن سپید و یا زرد و دارای خطوط سیاه و در صحراهای آفریقا فراوان است. (ناظم الاطباء).
[ اَ کَ ] (حامص مرکب) شکار گور. گورزنی. گور کشتن. به جنگ گور رفتن : برآرم سگان را ز شورافکنی که با شیر بازی است گورافکنی.نظامی. خرامنده می گشت بر پشت بور به گورافکنی همچو بهرام گور.نظامی.
(اِخ) قصبه ای است از دهستان بالا از بخش طالقان شهرستان تهران که در ۶ هزارگزی جنوب خاوری شهرک و یکهزارگزی راه مالرو عمومی واقع شده است. هوای آن سرد و سکنهٔ آن ۱۴۵۲ تن است. آب آن از د ...
(اِخ) دهی است از دهستان بربرود بخش الیگودرز شهرستان بروجرد که در ۱۰ هزارگزی خاور الیگودرز و ۲ هزارگزی جنوب شوسهٔ الیگودرز به گلپایگان واقع شده است. جلگه و معتدل است. سکنهٔ آن ۴۴۹ تن است. ...
(اِخ) دهی است از دهستان زنجان بخش بافت شهرستان سیرجان واقع در ۱۲ هزارگزی خاور بافت، سر راه فرعی زنجان به بافت. کوهستانی و سردسیر است و ۹۹ تن سکنه دارد. آب آن از قنات تأمین میشود. محصول آن ...
(اِخ) یکی از دهات بابل. (از ترجمهٔ مازندران و استرآباد رابینو ص ۱۶۰).
[ سَ ] (اِخ) دهی است از دهستان خان اندبیل بخش مرکزی شهرستان هروآباد واقع در ۶ هزارگزی باختری هروآباد و یک هزارگزی شوسهٔ هروآباد به میانه. کوهستانی و سردسیر است. سکنهٔ آن ۵۵۹ تن است. آب آن ا ...
[ نَ نْ دَ / دِ ] (نف) صفت فاعلی از گوراندن. رجوع به گوراندن شود.
[ دَ ] (مص) گوراندن. (یادداشت مؤلف). رجوع به گوراندن شود.