[ گَ دَ رَ ] (اِخ) نام پهلوانی باشد از ایران. (برهان). رجوع به گودرز شود.
لغتنامه دهخدا
[ گُ دِرْ ] (اِخ) مرکز بخش سِن ماریتیم از ناحیهٔ لوهاور (در فرانسه) که ۱۶۳۰ تن جمعیت دارد.
[ گُو مَ حَ لْ لِ ] (اِخ) محلی در مشرق بندرگز که چاه های نفت در آن وجود دارد. (از جغرافی تاریخی غرب ایران تألیف بهمن کریمی ص ۹۴).
[ دِ ] (اِخ) جان (۱۶۰۵ -۱۶۷۲ م.). اسقف معروف رسمی انگلیس که از زمان الیزابت اول پذیرفته شد. وی در می لند متولد شد. گودن هواخواه مجلس و سپس شارل اول و اسقف اکستر و ورسستر بوده است.
[ گُو نَ گِ ] (اِخ) ده کوچکی است از دهستان رودزرد بخش جانکی گرمسیر شهرستان اهواز که در ۴۰ هزارگزی شمال باختری ملک و ۲۰ هزارگزی شمال راه اتومبیل رو باغ ملک به هفت گل واقع شده و سکنهٔ آن ۴ ...
[ گُ دِ هُ ] (اِخ) اداره کنندهٔ فرانسوی نژاد هندوستان که در انگلستان متولد شد. وی در سال ۱۷۵۴ م. حاکم هندوستان بود و با انگلستان معاهدهٔ شومی بست.
[ گُدْ وَ ] (اِخ) (گادوین) ویلیام (۱۷۵۶ -۱۸۳۶ م.). نویسندهٔ انگلیسی که در ویسبیچ متولد شد. وی مؤلف یک رمان اجتماعی به نام «وقایع کالب ویلیام» است.
[ گُ نُ ] (اِخ) بوریس (۱۵۵۱ - ۱۶۰۵ م.). تزار ایالت مسکوی (مسکو حالیه). وی نخست وزیر تزار فدور اول بوده است.
[ گُو ] (اِخ) دهی است از دهستان جره از بخش مرکزی شهرستان کازرون واقع در ۶۷۰۰۰ گزی جنوب خاوری کازرون در خاور تنگ شیب. دامنه و گرمسیر مالاریایی است و سکنهٔ آن ۵۳ تن است. آب آن از رودخانهٔ ج ...
[ گُو گِ یِ ] (اِخ) ده کوچکی است از دهستان بهرآسمان بخش ساردوئیهٔ شهرستان جیرفت واقع در ۲۵ هزارگزی جنوب ساردوئیه و ۱۵ هزارگزی جنوب راه مالرو بافت به ساردوئیه. سکنهٔ آن ۲۰ تن است که از طا ...
[ گُو گِ ] (اِخ) دهی است از دهستان گوده از بخش بستک شهرستان لار که در ۲۰۰۰۰ گزی شمال خاوری بستک در دامنهٔ جنوبی کوه بناب واقع شده. گرمسیر مالاریایی است و سکنهٔ آن ۲۶۸ تن است. آب آن از قنات ...
[ گُو گَ ] (اِخ) ده کوچکی است از دهستان دشت خاک بخش زرند شهرستان کرمان واقع در ۳۷ هزارگزی شمال خاوری زرند و ۱۳ هزارگزی خاور فرعی زرند به راور. سکنهٔ آن یک خانوار است. (از فرهنگ جغرافیایی ...