[ گُمْ بَ ] (اِخ) دهی است از دهستان حومهٔ شهرستان ملایر که در ۱۵۰۰۰گزی باختر و ۳۰۰۰گزی جنوب راه شوسهٔ ملایر به همدان واقع شده است. هوای آن معتدل مالاریایی و سکنه اش ۴۳۰ تن است. آب آن از ...
لغتنامه دهخدا
[ گُمْ بَ ] (اِخ) در حدود یک فرسخی شمالی فراشبند است. (از دهات بلوک فراشبند فارس). (از فارسنامهٔ ناصری گفتار دوم ص ۲۲۸).
[ گُمْ بَ ] (اِخ) دیهی است در پنج فرسنگ و نیمی ششتمد و عامه آنرا اکنون گنبد گویند و اهل قلم جنبد نویسند. (تاریخ بیهق چ بهمنیار ص ۳۴۴).
[ گُمْ بَ دِ اَ رَ ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) کنایه از آسمان است. (برهان): این گنبد بیقرار ازرق بربود ز من جمال و رونق.ناصرخسرو.
[ گُمْ بَ دِ اَ ظَ ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) فلک اعظم است که فلک الافلاک باشد و عرش اعظم همان است. (برهان). عرش مجید. (مؤید الفضلاء): فیلسوف اعظم و حرز امم کز روی وهم جای او جز گنبد اعظم نخ ...
[ گُمْ بَ دِ سِ ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) بمعنی گنبد تیزرو است که کنایه از آسمان باشد. (برهان). و رجوع به گنبد تیزرو شود.
[ گُمْ بَ دِ جَ بَ لی یَ / یِ ] (اِخ) گنبد گبر. بنایی است تاریخی به شکل گنبدی منفرد در دامنهٔ شیوشگان (سیدحسین فعلی در کرمان) که به احتمال قوی از ابنیهٔ پیش از اسلام بوده و احتمالاً ابوعلی ...
[ گُمْ بَ دِ حَ ر را قَ / قِ رَ ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) بمعنی گنبد جان ستان است که کنایه از آسمان باشد. (برهان) (آنندراج): ای بگه امتحان ز آتش شمشیر تو گنبد حراقه رنگ سوخته حراقه وار. خاقان ...
[ گُمْ بَ دِ خَ ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) به معنی گنبد حراقه رنگ است که کنایه از آسمان باشد. (برهان): صدهزاران آفرین بادا بر آن کس کو بفضل بر فراز مرکز این گنبد خضرا شود. ناصرخسرو. چون آب ج ...
[ گُمْ بَ دِ دِ / دَ ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) کام و کاخ دماغ. (آنندراج). حنک و سقف دهان. (ناظم الاطباء).
[ گُمْ بَ دِ ] (اِخ) دهی است از دهستان نصرآباد بخش مرکزی شهرستان قصرشیرین که در ۱۲۰۰۰گزی جنوب خاوری قصر، کنار راه شوسهٔ قصرگیلان واقع شده است. هوای آن گرم و سکنه اش ۷۵ تن است. آب آن از ز ...
[ گُمْ بَ دِ لِ ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) به معنی گنبد شگرف است که کنایه از آسمان باشد. (برهان) (آنندراج). و رجوع به گنبد شگرف شود.