[ گُ کِ ] (اِخ) نام یکی از دهستان نه گانهٔ بخش کهنوج شهرستان جیرفت. این دهستان در باختر کهنوج واقع و محدود است از شمال به بخش سبزواران، از خاور به دهستان کهنوج، از جنوب به دهستان رودخان ...
لغتنامه دهخدا
[ گَ ] (ص) کالیو یعنی ابله و احمق. (شعوری ج ۲ ورق ۳۰۳). و ظاهراً محصف «کالیو» است. رجوع به گلالیوه شود.
[ گَ ] (اِخ) ناحیه ای است در سودان غربی در ملتقای دو رودخانهٔ سنگال و فارمه و در قسمت شرقی اسکلهٔ سن بفاصلهٔ ۷۰۰هزار گز قرار گرفته است. (قاموس الاعلام).
[ گُ ] (اِ) قسمی از نان میده باشد که آن را بمقدار برگ بقرا سازند و چون در میان روغن بریان کنند بادی در آن افتد و دو پوشه شود و بعد از آن در میان شیره اندازند تا شیره به خود کشد بسیار لذی ...
[ گُ ] (اِخ) دهی است از دهستان بالا خیابان بخش مرکزی شهرستان آمل واقع در ۱۱هزارگزی باختر آمل. هوای آن معتدل و دارای ۲۵۵ تن سکنه است. آب آن از آلشرود و چشمه تأمین میشود. محصول آن برنج و غلات ...
[ گُ دَ ] (مص) پاشیدن و افشاندن. (ناظم الاطباء).
[ گَ ] (ص) سیاه و هر چیزی که سوادی به آن باشد. (برهان) (فرهنگ رشیدی) (آنندراج) (جهانگیری).
[ گَ ] (اِخ) لقب شیخ زین الدین علی علیه الرحمة گلاه بوده است، بسبب آنکه یکی از اجداد شیخ مذکور از اصحاب امام حسین علیه السلام بود. چون خبر شهادت آن حضرت به وی رسید سیاه پوش گردید و بعضی ...
[ گِ وَ / وِ ] (اِ مرکب) همان گلابه است که گل و لای و گل به آب سرشته که بدان دیوار اندایند. (آنندراج). رجوع به گلابه شود.
[ گُ ] (اِ) کولاک. || برفی که فراهم کنند و بشکل انسان یا حیوان درآورند. (شعوری ج ۲ ورق ۳۲۰).
[ گُ نَ / نِ ] (اِ مرکب) غازه و گلگونه و آن چیزی باشد سرخ که زنان به روی مالند. (برهان) (آنندراج) (الفاظ الادویه). سرخاب. و رجوع به گلگونه، والغونه و گلغونه شود.
[ گُ بَ ] (اِ مرکب) از جمله قسمتهای گل است که دومین حلقهٔ گل میباشد و مرکب است از قطعاتی به نام گلبرگ. رجوع به گیاه شناسی گل گلاب ص ۱۱۷ شود. قلب برگ. (آنندراج). برگ گل. پر گل : بدان لشکر ...