[ گِ رَ دَ ] (مص) پهلوی، ویرویستن (از ویراو باور کردن. گمان کردن)، پازند، وروئیستن (از اوستا، ور). (حاشیهٔ برهان چ معین). ایمان آوردن. (برهان) (آنندراج). ایمان آوردن. تصدیق نمودن و قبول ...
لغتنامه دهخدا
[ گَ ] (اِخ) دهی است از دهستان کام فیروز بخش اردکان شهرستان شیراز، واقع در ۵۴۰۰۰گزی خاور اردکان، کنار راه فرعی پل خان به خانی من. جلگه، معتدل مالاریائی و دارای ۱۳۷ تن جمعیت است. آب آن از ...
[ گُ ] (اِ) در سیرا این نام را به زالزالک وحشی دهند. گویج. یمیشان.
[ گُ ] (اِ) شوشه، یعنی پارچه و قاش خربزه و هندوانه و غیره . || گرچ بالفتح، شکاف گریبان و گرته و پیراهن. (غیاث اللغات).
[ ] (اِ) در الجماهر ۳۷ (فهرست) به کاف فارسی مابین گاوزون و گرک یزد ضبط شده ولی در صفحات ۲۱۵ و ۲۱۶ متن که سنگ سفید معنی کرده به کاف آورده است. دزی در ذیل کلمهٔ حجر، حجرالکزک آورده و متذکر ش ...
[ گَ ] (اِخ) ده کوچکی است از دهستان گوربخش ساردوئیه شهرستان کرمان، واقع در ۴۲۰۰۰گزی جنوب خاوری ساردوئیه، سر راه مالرو ساردوئیه به دارزین، دارای ۳۵ تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ...
[ گَ ] (اِ) نوعی گز در راه کرمان به بندرعباس.
[ گُ ] (اِخ) ده کوچکی است از دهستان گوک بخش شهداد شهرستان کرمان، واقع در ۱۰۵۰۰۰گزی جنوب شهداد، سر راه فرعی گوک به شهداد، دارای ۲۰ تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۸).
[ گَ کَ ] (اِخ) دهی است از دهستان دشمن زیاری بخش فهلیان و ممسنی شهرستان کازرون واقع در ۳۹۰۰۰جنوب خاور فهلیان و ۳۳۰۰۰گزی شوسهٔ کازرون به فهلیان. هوای آن معتدل و دارای ۴۱۱ تن سکنه است. آب ...
[ گَ کِ ] (اِخ) دهی است از دهستان لند بخش حومهٔ شهرستان خوی، واقع در ۶۳ هزارگزی شمال باختری خوی و در مسیر راه ارابه رو بله سور است. هوای آن سرد و دارای ۹۵ تن سکنه است. آب آنجا از چشمه تأم ...
[ گَ کِ / کَ ] (اِخ) دهی است از دهستان کلارستاق، جزء قسمت بیرون بشم است. (ترجمهٔ سفرنامهٔ مازندران و استراباد رابینو ص ۱۴۵).
[ گَ رَ ] (اِ) یونجهٔ سیاه که آن را خندقوق نیز گویند. (شعوری ج ۲ ص ۳۰۲).