[ گَ ر ر ] (اِخ) دهی است از دهستان رودقات بخش مرکزی شهرستان مرند، واقع در ۲۶ هزارگزی جنوب خاوری مرند و ۴ هزارگزی شوسه و خط آهن مرند به تبریز. هوای آن جلگه معتدل و دارای ۶۹۳ تن سکنه است. آ ...
لغتنامه دهخدا
[ گَ رْ رو ] (اِخ) به احمدآباد معروف است. و احمدآباد از دهستان کاغذکنان بخش کاغذکنان شهرستان هروآباد رجوع شود. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج ۴).
[ گِ رَ وِ ] (اِمص) عملِ گرویدن. ایمان آوردن : نخست خود را هست کنم و عقد کنم و موجود کنم از گروش، که: آمنوا... (کتاب المعارف بهاءولد).
[ گِ ] (اِخ) امانوئل دو. مارشال فرانسوی متولد در قصر ویلت سنت اِتواز، متولد ۱۷۶۶ و متوفی ۱۸۴۷م. او با ناپلئون در محاربات عمدهٔ وی شرکت داشت. در سال ۱۸۱۵ در جنگ واترلو وی نتوانست بموقع خو ...
[ گَ ] (اِخ) دهی است از بخش قصرقند شهرستان چاه بهار، واقع در ۲۴۰۰۰گزی شمال قصرقند و کنار راه قصرقند به چانف. هوای آن گرمسیر و مالاریائی، دارای ۳۰۰ تن سکنه است. آب آنجا از رودخانه تأمین می ...
(اِخ) رئیس هیئت اعزامی آلمانی که در سال ۱۹۰۲ -۱۹۰۳م. برای کشفیات به تورفان رفته است. (سبک شناسی بهار ج ۱ ص ۳۹).
[ گُ ] (اِ) پهلوی، گره (دسته، گروه). ارمنی، گره (ملت، جمعیت). بلوچی، گرف . ایرانی باستان، ظاهراً گروثوه . کردی، کوروه (اجتماع اشخاص). (حاشیهٔ برهان چ معین). جماعت مردم را گویند و به عربی ...
[ گُ ] (اِخ) دهی است از دهستان سرباز شهرستان ایرانشهر، واقع در ۵۰۰۰گزی جنوب سرباز و کنار راه فرعی سرباز به شهرستان ایرانشهر. هوای آن گرم و مالاریائی است. دارای ۵۵ تن سکنه است. آب آنجا از ر ...
[ گُ بَ ] (حامص مرکب) به دسته دسته تقسیم کردن. || به دسته ها تقسیم کردن واحدهای نظامی را.
[ گُ ] (ص مرکب، اِ مرکب) نگاهبان گروه. مسئول تعلیم گروه سرباز و این درجه ای است بالاتر از سرجوخه. و گروهبانی دارای سه رتبت است: گروهبان سوم، که مسئول گروه است، گروهبان دوم که مسئول دسته ا ...
[ گَ ] (اِخ) دهی است از دهستان سیریک بخش میناب شهرستان بندرعباس، واقع در ۶۰۰۰۰گزی جنوب میناب و ۴۰۰۰گزی خاور راه مالرو جاسک به میناب. هوای آن گرم، دارای ۱۰۰۰ تن سکنه است. آب آنجا از چاه تأمی ...
[ گِ ] (اِخ) دهی است از دهستان حرجند بخش مرکزی شهرستان کرمان، واقع در ۶۰۰۰گزی باختر راه فرعی کرمان به راور. هوای آن سرد، دارای ۸۵ تن سکنه است. آب آنجا از قنات تأمین میشود محصول آن غلات و ...