[ گِ ] (اِخ) محلهٔ بزرگی است به اصفهان و ابوعلی عبدالرحمن بن محمدبن الخطیب بن رسته منسوب بدانجا است. (این محله را اکنون در اصفهان گراوون گویند). رجوع به جرواآن در معجم البلدان شود.
لغتنامه دهخدا
[ ] (اِخ) پنج فرسخ و نیم جنوبی جشنیان است. (فارسنامهٔ ناصری ص ۲۱۵).
[ گِ رِ کِ ] (روسی، اِ) وزنی تقریباً معادل پنج سیر که فقط در چای استعمال شود.
[ گَ تَ ] (اِخ) ده کوچکی است از بخش قصرقند شهرستان چاه بهار، واقع در ۲۳۰۰۰گزی شمال قصرقند، کنار راه مالرو قصرقند به چانف. دارای ۴۵ تن سکنه است. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۸).
[ گُ ] (اِخ) دهی است از دهستان بیلوار بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان واقع در ۵۰۰۰گزی جنوب مرزبانی کنار رودخانهٔ رازآور هوای آن سرد و دارای ۱۲۰ تن سکنه است. آب آنجا از نهر چم داشتی تأمین میش ...
[ گِ ] (اِخ) ژان باتیست. رجوع به گِرُز شود.
[ گُ رُ ] (فرانسوی، اِ) انگور فرنگی از تیرهٔ ساکسی فراگاسه . میوهٔ آن مصرف شدنی است و شیرهٔ مرکب آن مورد استعمال است. (از کارآموزی داروسازی جنیدی ص ۲۰۲).
[ گُ ] (اِ) موی پیچه و موی باف زنان. (برهان) (آنندراج): چو آورد چرخ از ستاره سپاه شب قیرگون شد گروس سیاه. اسدی. (در گرشاسب نامهٔ اسدی چ حبیب یغمایی بصورت «گروس» آمده. رجوع به فهرست آن ک ...
[ گَ ر ر ] (اِخ) دهی است از دهستان رودقات بخش مرکزی شهرستان مرند، واقع در ۲۶ هزارگزی جنوب خاوری مرند و ۴ هزارگزی شوسه و خط آهن مرند به تبریز. هوای آن جلگه معتدل و دارای ۶۹۳ تن سکنه است. آ ...
[ گَ رْ رو ] (اِخ) به احمدآباد معروف است. و احمدآباد از دهستان کاغذکنان بخش کاغذکنان شهرستان هروآباد رجوع شود. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج ۴).
[ گِ رَ وِ ] (اِمص) عملِ گرویدن. ایمان آوردن : نخست خود را هست کنم و عقد کنم و موجود کنم از گروش، که: آمنوا... (کتاب المعارف بهاءولد).
[ گِ ] (اِخ) امانوئل دو. مارشال فرانسوی متولد در قصر ویلت سنت اِتواز، متولد ۱۷۶۶ و متوفی ۱۸۴۷م. او با ناپلئون در محاربات عمدهٔ وی شرکت داشت. در سال ۱۸۱۵ در جنگ واترلو وی نتوانست بموقع خو ...