[ لَ / لِ اَ / اُو ] (اِ مرکب) آب چکیده ای از ماست. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
لغتنامه دهخدا
(معرب، اِ) طبیعت، و گویا این کلمه سریانی است. (از اقرب الموارد). طبع، و بدان نامیده شده کتاب سمع الکیان و به سریانی شمعاکیانا گویند. (مفاتیح، از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). سرشت. (مهذب ا ...
(ادات استفهام، ضمیر استفهامی) جمع «که» برای استفهام ذوی العقول است. (آنندراج). جِ کی، یعنی چه کسان، و کیانند، یعنی چه کسانند. (ناظم الاطباء). جِ که (MMM کی). چه کسان. (فرهنگ فارسی معین): ب ...
(ع اِ) جِ کون. کونها. موجودات. (از ناظم الاطباء). هستی ها. وجودها. (فرهنگ فارسی معین). - کیان ثلاثه، کیان الثلاثة؛ به اصطلاح حکما، روح و نفس و جسد و به اصطلاح اهل صنعت کیمیا، کون روحانی ...
[ کَ ] (اِخ) پادشاهان کیان را نیز گفته اند که کیقباد و کیخسرو و کیکاوس و کی لهراسب باشد. (برهان). نام سلسلهٔ دویم از پادشاهان ایران که اولِ آنها کیقباد است و آخرین دارا، و اسکندر مقدونیایی س ...
[ ] (اِخ) دیهی از ناحیت قهاب اصفهان که مولد و منشأ سلمان فارسی بوده است. رجوع به ترجمهٔ محاسن اصفهان ص ۶۹ شود.
(اِخ) دهی از دهستان سگوند است که در بخش زاغهٔ شهرستان خرم آباد واقع است و ۴۰۰ تن سکنه دارد که از طایفهٔ سگوند هستند و زمستانها به قشلاق می روند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۶).
(اِخ) دهی از دهستان سگوند است که در بخش زاغهٔ شهرستان خرم آباد واقع است و ۵۶۲ تن سکنه دارد که از طایفهٔ سگوند هستند و زمستانها به قشلاق می روند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۶).
(اِخ) دهی از دهستان قره باغ است که در بخش مرکزی شهرستان شیراز واقع است و ۱۳۴ تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۷).
(اِخ) دهی از بخش پشت آب است که در شهرستان زابل واقع است و ۷۵۰ تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۸).
[ کَ تُ مَ / مِ ] (ص مرکب) از تخمهٔ کیان. کیان نژاد. که از نسل کیان است : چو سالار چین دید نستور را کیان تخمه و پهلوان پور را.فردوسی.
[ کَ / کیا خوَ / خُ رَ / رِ / خُرْ رَ / رِ ] (اِ مرکب) با واو معدوله، به معنی کیان خره است که نوری باشد از جانب اللََّه فایض به پادشاهان و رؤسا. (برهان). کیان خره. کیاخوره. (ناظم الاطباء). ...