[ هِ ] (اِ) با ثانی مجهول و کسر ثالث که ها باشد، لیکن به طریق خفا بیان باید کرد چنانکه مسمای «ها» بفعل آید و به سکون میم، گیاهی است که آن در زمین شیار کرده می باشد و بیخ و ریشهٔ آن به نی ...
لغتنامه دهخدا
[ هِ ] (اِخ) دهی از دهستان توابع ارسنجان که در بخش زرقان شهرستان شیراز واقع است و ۲۹۱ تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۷).
[ هَ ] (اِ) به معنی خیز کردن و برجستن باشد. (برهان). به معنی جستن به فتح جیم، مرادف خیزیدن است. (آنندراج). برجستن. (فرهنگ رشیدی) (از فرهنگ جهانگیری). خیز و برجستگی. (ناظم الاطباء). - با ...
[ هَ / هِ ] (اِ) زین باشد عموماً. (فرهنگ جهانگیری). زین اسب را گویند عموماً. (برهان). زین اسب. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین). زین اسب را گویند عموماً و پیش زین را پیش کوهه و پس زین را پ ...
[ هَ / هِ ] (اِ مرکب) حلقه و یا دوالی که بر زین نصب کرده و گرز را بدان می بندند. (ناظم الاطباء).
(اِخ) نام محلی کنار جادهٔ اصفهان به نایین. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به کوهپایه شود.
[ یِ ] (اِخ) دهستانی از بخش بردسکن که در شهرستان کاشمر واقع است. این دهستان از ۲۰ آبادی تشکیل شده است و در حدود ۸۳۳۴ تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۹).
[ هَ ] (اِخ) یکی از بخشهای چهارگانهٔ شهرستان جهرم و حدود و مشخصات آن به قرار زیر است: از شمال به بخش کردیان و قسمتی از بخش خفر، از مشرق به بخش داراب شهرستان فسا، از مغرب به بخش سیمکان و از ...
[ هَ ] (اِخ) مرکز دهستان کوهک که در بخش مرکزی شهرستان سراوان واقع است و ۳۰۰ تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۸).
(ص نسبی) منسوب به کوه. (ناظم الاطباء). منسوب به کوه. جبلی. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا) (فرهنگ فارسی معین). مقابل دشتی: بادام کوهی. بز کوهی. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا): برادر که بُ ...
[ یِ طَ بَ ] (اِخ) رجوع به ابوسهل ویجن بن رستم شود.
[ خِ ] (اِخ) دهی از دهستان گیلخواران است که در بخش مرکزی شهرستان شاهی واقع است و ۸۵۰ تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۳).