[ لَ / لِ ] (اِ مرکب) (از: کوله، کوتاه یا خرد +خاس) درختچه ای است خرد که در همهٔ جنگلهای خزر و دره های مرطوب تا ارتفاعات متوسط دیده می شود. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). کوله خس. (فرهنگ ف ...
لغتنامه دهخدا
[ لَ / لِ رَ دَ / دِ ] (اِ مرکب) در اصطلاح خاتم کاری، تنهٔ چوبی رنده دست. (فرهنگ فارسی معین).
[ لِ چِ ] (اِخ) دهی از دهستان برزرود که در بخش حومهٔ شهرستان اصفهان واقع است و ۲۵۰ تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۱۰).
(اِخ) دهی از دهستان مرکزی شهرستان سراوان است و ۱۱۰ تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۸).
(اِخ) کُلکان. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به کُلکان شود.
(حامص) سواری روی کول و پشت. (فرهنگ فارسی معین). در تداول کودکان در بازی، سواری بر پشت کسی. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). عمل کول کردن را گویند. (از فرهنگ لغات عامیانهٔ جمالزاده). - کولی دا ...
(اِخ) دهی از دهستان کوشه که در بخش خاش شهرستان زاهدان واقع است و ۴۵۰ تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۸).
(ع اِ) گلهٔ شتران. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). گله ای از شتر. ج، اکوام. (از اقرب الموارد). || جِ اَکوَم، کوماء. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد).
(اِ) گیاهی باشد خوشبوی که آن را اذخر گویند. (برهان). گیاهی است خوشبوی بعضی اذخر را دانسته اند. (آنندراج). نام گیاهی است خوشبوی. (فرهنگ جهانگیری). گیاه اذخر. (ناظم الاطباء). اذخر. گورگیاه. ...
(اِخ) یکی از شهرهای قدیم ایتالیا در ساحل تیره بود که دوازده قرن پیش از مسیح پی افکنده شد و چون به دستیاری مهاجرنشینان شهر کوما واقع در آسیای صغیر ساخته شده بود، بدین نام موسوم گردید. (از ا ...
[ ] (اِخ) از دیههای ساوه است. (تاریخ قم ص ۱۴۰).
(اِخ) طایفه ای از ایل کرد ایران و تقریباً مرکب از ۲۰۰ خانوار است و در کوه و دمن سکونت دارند. (از جغرافیای سیاسی کیهان ص ۶۲).