(اِ) نام روز چهارم است از ماههای فارسی. (برهان). نام روز چهارم از هر ماهی. (ناظم الاطباء). صحیح «گوش» است. (حاشیهٔ برهان چ معین). و رجوع به گوش شود.
لغتنامه دهخدا
(نف) جد و جهد کننده و کوشش نماینده. (ناظم الاطباء). کوشنده. سعی کننده. مقابل تنبل و کاهل. (فرهنگ فارسی معین). ساعی. جاهد. جادّ. مُجِدّ. جهدکننده در کار. (یادداشت به خط مرحوم ...
(اِ) بیخ گیاهی باشد خوشرنگ و آن را جنطیانا گویند، تریاق جمیع زهرهاست. (برهان) (آنندراج). ریشهٔ تلخ که جنطیانا نیز گویند. (ناظم الاطباء). کوشاذ. گوشاد. (حاشیهٔ برهان چ معین). جنتیانا. (فرهنگ ...
[ دَ ] (مص) کشادن. (آنندراج) (ناظم الاطباء). گشادن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به گشادن شود.
(اِ) گوشاسب. رجوع به گوشاسب شود.
[ لَ ] (اِ) بیل. || پشت بند چوبین در. || کندهٔ محکمی که بر گردن سگ نهند. (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس). || منجنیق. (ناظم الاطباء). || (ص) مرد گول و نادان. || خروس کلان. (ناظم الاط ...
(اِخ) نام سلسله ای از شاهان که از نژاد یوه چی یا از اصل «سکه ها» بودند و اندکی پس از مرگ گوندفارس بر قندهار و پنجاب مستولی شدند. (حاشیهٔ برهان چ معین ذیل کشان). رجوع به کوشانیان، کَشان یا ...
[ شِ ] (اِمص) عمل کوشیدن. فعل کوشیدن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). کوشیدن. (ناظم الاطباء). || سعی و جهد. (برهان) (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین). جد. کَدّ. سعی. تساعی. مجاهدت. اجتهاد. ...
[ شِ نُ / نِ / نَ دَ ] (مص مرکب) کوشش کردن. (ناظم الاطباء). رجوع به کوشش کردن شود.
[ شِ زْ / زِ ] (نف مرکب) جنگ آزمای. جنگجو. جنگ کننده : جان را به آزمایش تیغ اجل برد هر دشمنی که با تو بود کوشش آزمای. سوزنی.
[ شَ دَ / دِ ] (نف) جاهد. کوشا. ساعی. مجاهد. مُجِدّ. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا): که این شاه توران فریبنده است بدی را همه سال کوشنده است.فردوسی. چو کوشش ز اندازه اندرگذشت چنان دان که کوشن ...
[ شِ ] (اِخ) دهی از دهستان عرب خانه که در بخش شوسف شهرستان بیرجند واقع است و ۱۳۸ تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۹).