(اِخ) شهری است در یمن. (از معجم البلدان).
لغتنامه دهخدا
[ بَ ] (اِخ) شهری است در روس و گویند بزرگتر از بلغار است. پادشاه گروهی از روسها که نزدیک بلغار هستند در کوثابه ساکن است. (از معجم البلدان).
[ کَ ثَ ] (اِخ) جویی است در بهشت که از آن جمیع چشمه های بهشت جاری می گردد. (منتهی الارب) (آنندراج). نهری در بهشت. (از اقرب الموارد): چشمهٔ کوثر. حوض کوثر. نهر کوثر: {/Bإِنََّا أَع ...
[ کَ ثَ ] (اِخ) دهی از دهستان دربقاضی است که در بخش حومهٔ شهرستان نیشابور واقع است و ۱۱۸ تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۹).
[ کَ ثَ ] (اِخ) روستایی است در طائف و حجاج بن یوسف در آنجا معلم بود. (از معجم البلدان).
[ کَ ثَ رِ هَ مَ ] (اِخ) حاج محمدرضابن حاج محمدامین. از علما و عرفای معاصر رضاقلی خان هدایت. در فقه و اصول و حکمت دست داشت و تألیفاتی چند دارد، از آن جمله است تفسیر معروف به «درالنظیم» و م ...
[ کَ ثَ بَ تَ / تِ ] (اِخ) تندآبی است که در زمین و کوهسار ملک بردع می باشد. (آنندراج).
[ کَ ثَ رِ ] (اِخ) دهی از دهستان تل بزان است که در بخش مسجدسلیمان شهرستان اهواز واقع است و ۱۸۰ تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۶).
[ کَ ثَ یِ هِ رَ ] (اِخ) از شعرای هرات و از مصاحبان خواجه آصفی است. این مطلع از اوست: محتسب گر رند باشد دیر را در واکند بهر رندان باده از زیر زمین پیدا کند. (ترجمهٔ مجالس النفایس).
[ ثا رَبْ با ] (اِخ) شهری است [ به عراق ] و به حوالی وی تلهاست از خاکستر و گویند که از آن آتش است که نمرود کرد که ابراهیم پیغمبر را صلی اللََّه علیه و سلم بسوزد. (حدود العالم چ دانشگاه ص ۱ ...
(ترکی-مغولی، اِ) کوچ. رحلت. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به کوچ شود.
(اِخ) دهی از دهستان دیزمار مشگین باختری است که در بخش ورزقان شهرستان اهر واقع است و ۳۹۶ تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۴).