[ کَ چَ / چِ ] (اِ مصغر) کمان کوچک. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین). || به معنی کمانچه است که ساز معروف و مشهور باشد. (برهان) (آنندراج). کمانچه که می نوازند. (ناظم ا ...
لغتنامه دهخدا
[ کُ ] (اِ) کمیز. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به کمیز شود.
[ کِ ن ن ] (ع اِ) پوشش هر چیزی و پردهٔ آن. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). پردهٔ پوشش. (غیاث) (نصاب از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). پوشش. (ترجمان القرآن). کنان. غطاء. ...
[ کِمْ بَ ] (اِ مرکب) به معنی ون است و آن را به ترکی چتلاقوج و به عربی حبةالخضراء گویند. (برهان). بار درخت بنه که ون نیز گویند و به تازی حبةالخضراء است. (فهرست مخزن الادویه).
[ کَ دِ ] (اِخ) دهی از دهستان بهمئی گرمسیر است که در بخش کهکیلویهٔ شهرستان بهبهان واقع است و ۱۲۰ تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۶).
[ کُ مَ کُ ] (اِ مرکب) (مأخوذ از صیغهٔ امر و نهی) امر و نهی. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء). امر و نهی که حکومت عبارت از آن است. (غیاث): دین چو به دنیا نتوانی خرید کن مکن دیو نباید شنید. ...
[ کَ کُ ] (اِخ) دهی است از دهستان ای تیوند بخش دلفان که در شهرستان خرم آباد واقع شده است و ۱۸۰ تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۶).
[ کِ نِ کُرْ نِ یُ ] (اِخ) یکی از کنسولان روم بود که در سال ۲۶۰ ق. م. بدان مقام رسید و در جنگی که با سپاهیان کارتاژ در حوالی جزائر لیپاری کرد شکست یافت و چون در سال ۲۵۴ ق. م. بار دیگر به م ...
[ کِ ] (ع اِ) سر شاخ خرما یا عام است. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد). سر شاخ و سر شاخ خرمابن. (ناظم الاطباء). || خوشهٔ خرما. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
[ کُ بِ ] (ع ص) وجه کنابد؛ روی زشت. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج).
[ کُ نْ نا ] (ع ص، اِ) جِ کنة، کوتاه قامت. (منتهی الارب) (آنندراج).
[ کُ ثِ ] (ع ص) کَنثَب. کُنثَب. درشت استوار. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).