[ کَ مَ رِ ] (اِخ) دهی از دهستان چقلوندی است که در بخش سلسله شهرستان خرم آباد واقع است و ۳۰۰ تن سکنه دارد که از طایفهٔ چقلوندی هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۶).
لغتنامه دهخدا
[ کَ مَ رِ غَ ] (اِخ) دهی از دهستان شیان است که در بخش مرکزی شهرستان شاه آباد واقع است و ۱۱۰ تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۵).
[ کَ مَ رِ دَ ] (اِخ) دهی از دهستان بردسره که در بخش اشترینان بروجرد واقع است و ۱۴۶ تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۶).
[ کَ مَ گَ هْ ] (اِ مرکب) کمرگاه. (فرهنگ فارسی معین): برآورد و زد تیغ بر گردنش به دو نیمه شد تا کمرگه تنش.فردوسی. دلاور بیفتاد و دامن زره برآورد و زد بر کمرگه گره.فردوسی. ستاره بین که فلک ...
[ کَ مَ گَ ] (اِخ) دهی از دهستان ززوماهرو است که در بخش الیگودرز شهرستان بروجرد واقع است و ۴۰۲ تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۶).
[ کِ مِ رْ را ] (ع ص) بزرگ سرنره. || کوتاه بالا. (منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء).
[ کَ مَ ری ی ] (اِخ) ابویعقوب یوسف بن الفضل الکمری، راوی است و از عیسی بن موسی و جز او روایت کند و سهل بن شاذویه از وی روایت کند. (از معجم البلدان). و رجوع به مادهٔ قبل شود.
[ کَ ] (هزوارش، اِ) به لغت زند و پازند ماهتاب را گویند. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء). هزوارش کمریا، پهلوی، اغام (ایام) به معنی «هنگام» و به معنی قمر (ماه) هم گرفته اند. (از حاشیه برهان ...
[ ] (اِخ) در حدودالعالم چ دانشگاه ص ۱۷۱ و چاپ سید جلال الدین تهرانی این کلمه بدین صورت آمده که بظاهر همان «کفربیا» است. رجوع به کفربیا در همین لغت نامه شود.
[ کَ ] (ع ص) مرد تیزرو و سبک و کافی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). مرد سریع. (از اقرب الموارد). || اسب خردنره. (منتهی الارب) (آنندراج). اسب نریان خردنره. (ناظم الاطباء). || زن ...
[ کُ مُ تَ ] (اِخ) امیر سپهسالار... از اتابکان سلجوقی و اتابک خاص برکیارق بن ملکشاه بود. (از اخبار الدولة السلجوقیه ص ۷۵).
[ کُ مِ چِ ] (اِخ) دهی از دهستان برخوار است که در بخش حومهٔ شهرستان اصفهان واقع است و ۱۳۹۳ تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۱۰).