[ کُ لِ ] (اِ) خرچسونه. خاله سوسکه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
لغتنامه دهخدا
[ کَ لَ ] (اِخ) دهی از دهستان طارم پایین است که در بخش سیردان شهر ستان زنجان واقع است و ۹۱۸ تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۲).
[ کَ ] (اِ) گلخن حمام. (ناظم الاطباء). کوره ای برای گرم کردن حمام. گلخن. (از اشتینگاس).
[ کَ لَ ] (اِ) شوخی و چرکی که بر دست و اندام بود. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص ۶۰). چرک. وسخ. کلخچ. (فرهنگ فارسی معین). پینه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا): گنده و بی قیمت و دون و پلید ریش پر ا ...
[ کَ ] (اِخ) یکی از دهستانهای بخش حومهٔ شهرستان اردبیل است. از شمال به بخش نمین و از جنوب به دهستان کورائیم و از خاور به دهستان هیر، و بخش نمین و از باختر به دهستان مشکین خاوری محدود است. ...
[ کَ لَ ] (اِ) چرکی را گویند که بر دست و پا و اندام نشیند و به عربی وسخ خوانند. (برهان). چرک. (آنندراج) (از ناظم الاطباء). خاز. ریم. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا): بس کلخچ و بس فرخج و بس س ...
[ کَ دَ حَ ] (ع اِمص) نوعی از رفتار. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). وزناً و معناً مانند کلتحة است. (از اقرب الموارد). و رجوع به کلتحة شود.
[ کَ دَ / دِ ] (اِخ) نام ناحیتی است که بین سواحل دو شط بزرگ دجله و فرات قرار دارد. در حدود چهارهزار سال پیش از میلاد مسیح، در این ناحیه تمدنی درخشان بوجود آمد که از حیث قدمت و شکوه تقریباً ...
[ کَ دِ ] (اِخ) دهی از دهستان حومهٔ بخش مرکزی شهرستان فومن است و ۱۱۶۵ تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۲).
[ کَ دَ ] (اِخ) کلدة نام شخصی بوده است. (برهان). از اعلام است. نام شخصی. (ناظم الاطباء).
[ کْلُ / کُ لُ ] (فرانسوی، اِ) یکی از عناصر و علامت اختصاری آن در شیمی «lC» است و در حرارت عادی بصورت گاز و به رنگ مایل به سبز و بوی آن قوی و خفه کننده است و آن را از الکترولیز کردن (تجزیه ...
[ کُ لَ ] (اِخ) دهی از دهستان حیات داود است که در بخش گناوهٔ شهرستان بوشهر واقع است و ۳۰۰ تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۷).