[ کِ لِ ] (اِخ) یکی از سرداران اسکندر مقدونی که در جنگهای اسکندر با ایران همراه او بود و مدتها در همدان میزیست. (از تاریخ ایران باستان ج ۲ ص ۱۳۳۶ و ۱۶۸۰ و ۱۶۸۲).
لغتنامه دهخدا
[ کْلِ / کِ لِ اُ مِ ] (اِخ) کلئومن . نام چند تن است به شرح زیر: ۱- نام یکی از رؤسای یونانیهای مقیم در ترموپیل که نژاد خود را به هرکول میرساند و او یکی از دو پادشاه اسپارت بود. و رجوع به ت ...
[ کَ تَ پْ پِ ] (اِخ) دهی از دهستان چهار اویماق است که در بخش قره آغاج شهرستان مراغه واقع است و ۱۵۸ تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۴).
[ کُ تَ پْ پِ طَ ] (اِخ) دهی از دهستان سیاه منصور شهرستان بیجار است و ۶۰۰ تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۵).
[ کُ تَ پْ پِ یِ فَ / فِ ضُلْ لاه بَ ] (اِخ) یکی از دهستانهای سه گانهٔ بخش مرکزی شهرستان سقز است. این دهستان در قسمت شمال غربی شهرستان واقع است و از طرف شمال به دهستانهای گوگ آغاج از بخش ...
[ کَ مَ کَ ] (اِ مرکب) مرادف کَلکَل. (آنندراج). شور و غوغا. (غیاث). مبدل عامیانهٔ قال مقال. شور و غوغا. قال مقال. (فرهنگ فارسی معین): این همه کل مکل از تنبک گویندهٔ تست مطربا حقْ حقِ ما ا ...
[ کَ نَ ] (اِخ) دهی از دهستان بیرون بشم است که در بخش کلاردشت شهرستان نوشهر واقع است و ۹۶۰ تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۳).
[ کْلِ / کِ لِ ءُ مِ ] (اِخ) نام سه پادشاه لاسدمون و مشهورترین آنان کلئومن سوم بود که در سالهای ۲۳۵ تا ۲۲۲ ق.م. فرمانروائی کرد او برای برقرار ساختن نظام قدیم کوشش فراوانی معمول داشت تا ق ...
[ کْلِ / کِ لِ ءُ ] (اِخ) نام زن و خواهر بطلمیوس هشتم. رجوع به تاریخ ایران باستان ص ۲۱۵۲ و ۲۱۵۷ شود.
[ کَ ] (پسوند) به پارسی و تبری، قریه و دیه و محله را نیز گویند. (انجمن آرا) (آنندراج). در بعض اسامی امکنهٔ گیلان و مازندران این کلمه به آخر می پیوندد، و شاید در اصل قلعهٔ عربی همین کلمه باشد ...
[ کَ لْ لا ] (ع اِ) لنگرگاه کشتی. جای بکنار آمدن کشتی. جای بکنار آمدن کشتی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || کرانهٔ رود. کرانهٔ جوی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || جائی که باد کم گذر ...
[ کُ ] (ص نسبی) کلاهی، مقابل عمامه ای. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).