[ کَ نَ ] (اِخ) دهی است از دهستان حومهٔ بخش مرکزی شهرستان اهر. کوهستانی و معتدل است و ۶۸۱تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۴).
لغتنامه دهخدا
[ کَ ] (ع اِمص) تحصیل معاش و رزق با زحمت و محنت. (ناظم الاطباء). طلب روزی : هرکه از کسب... اعراض نماید نه اسباب معیشت خویش تواند ساخت و نه دیگران را در تعهد تواند داشت. (کلیله و دمنه). ...
[ کَ اَ ] (حامص مرکب) عمل کسب اندوز که از کار و حرفه اندوخته کند. اندوختن با ورزیدن و اشتغال. مال ورزیدن : به زور و زرق کسب اندوزی خویش نشاید خورد بیش از روزی خویش.نظامی.
[ ] (اِخ) شهرکی است با نعمت میان پارس و اسباهان. (حدود العالم).
[ ] (اِخ) شهری است به ناحیت کرمان با چاههای بسیار که آب از آن خورند و کشت و برز برآب چاه کنند و نعمتی فراخ و هوائی معتدل دارد. (از حدود العالم).
[ کِ بَ ] (اِ) تپنگو و یا غلافی که حجام و یا فصاد ابزارهای خود را در آن نگاه می دارد. (ناظم الاطباء). || قطعه ای از چرم که شخص سقا برکنار چپ خود آویزان کند و مشک آبرا به روی آن در دوش گ ...
[ کُ بُ ] (معرب، اِ) کنجارهٔ روغن معرب کسبه است. (منتهی الارب) (آنندراج). مأخوذ از کسبهٔ فارسی و به معنی آن. (ناظم الاطباء). معرب کسبه است و آن ثفل دهن سمسم است که به فارسی کنجاره نامند. ...
[ ] (اِ) به سریانی اسم سوسن ابیض هندی است. (فهرست مخزن الادویه).
[ کَ سِ ] (اِ) بیخ رستنی هندی است که در آبها مثل نیلوفر بروید. (یادداشت مؤلف).
[ کُ بَ ] (اِ) تنگ. کمربند. (ناظم الاطباء).
[ ] (اِ) ابن عرس است. (فهرست مخزن الادویه).
[ کَ ] (ص نسبی) منسوب به کسب. آنچه شخصی از کسب و ورز و جد و جهد تحصیل کرده باشد. (ناظم الاطباء). مکتسب. (یادداشت مؤلف). آنچه به وسیلهٔ سعی و کوشش و مهارت بدست آرند. مقابل فطری. (فرهنگ فارسی ...