[ کَ رَ / رُو تَ نَ / نِ ] (اِ) عنکبوت را گویند. (برهان) (آنندراج). دیوپای. کارتنه. کارتنک. (حاشیهٔ برهان چ معین). رجوع به کارتنه، کارتنک و عنکبوت شود. || نسج عنکبوت است. (فهرست مخزن ال ...
لغتنامه دهخدا
[ کُ ] (اِخ) دهی است از دهستان جغتای حومهٔ شهرستان سبزوار. کوهستانی و سردسیر است و ۱۲۳ تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۹).
[ کَ ] (اِ) حمام. (صحاح الفرس). صاحب آنندراج آن را بمعنی حمام دانسته و نوشته است بمعنی حمام باشد کدوخ که در فرهنگها دیده بودم اینک ظن غالب است که کروخ بوده و صاحب جهانگیری مصحف خوانده و نو ...
[ کُ ] (ص نسبی) منسوب به کروخ که بلده ای است در نواحی هرات. (الانساب سمعانی).
[ کُ ] (اِخ) دهی است چهارفرسنگی جنوب زیاره. (فارسنامهٔ ناصری).
[ کُ ] (اِ) کروژ. (ناظم الاطباء) (برهان). نشاط و شادمانی باشد. (جهانگیری). عیش و نشاط و شادمانی و طرب. (برهان) (ناظم الاطباء). شادی و با کرازان و کرازیدن قریب اللفظ و المعنی است. (آنندراج). ...
[ کِ وَ ] (اِ) لغز و چیستان. (برهان) (آنندراج) (منتهی الارب). بردک. پردک.
[ کُ ] (اِ) قسمی مروارید. لؤلؤ. (الجماهر بیرونی).
[ کُ ] (اِخ) بر حسب نسخهٔ شاهنامهٔ چاپ پاریس کروشان زمین آن سوی مرز چاچ است : سپهدار ترکان از آن روی چاج نشسته به آرام بر تخت عاج بمرز کروشان زمین هرچه بود ز برگ درخت وز کشت و درود بخورد ...
[ کُ / کِ رُ شِ ] (فرانسوی، اِ)قلاب. دو خط عمود موازی با دو پیش آمدگی از دو سر هر خط به سوی داخل برای ممتاز ساختن مطلب داخل آن. نوعی پرانتز که برای الحاق مطلبی به متن مورد استفاده قرار دهن ...
[ کِ لَ ] (اِخ) نهری در جبال قراقروم (پابلنوئی حالیه) که مسکن طایفهٔ کوچک قیات معروف به بورچقین بوده و چنگیز از میان ایشان برخاسته است. (تاریخ مغول ص ۷).
[ کُ ] (ع اِ) جِ کَرم. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). درختان انگور. (غیاث اللغات): میل جان در حکمت است و در علوم میل تن در باغ و راغ و در کروم.مولوی. چه رها کن رو به ایوان و ...