[ کَ تَ عَ ] (ع مص) در امر بیهوده و ناخواسته افتادن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). یقال: کرتع اذا وقع فیما لایعنیه. (منتهی الارب).
لغتنامه دهخدا
[ کِ تِ ] (ع اِ) تبر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). تبر که بدان درخت افکنند. (مهذب الاسماء). کِرتیم.
[ کِ تَ / تِ یِ دَ ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) کرتهٔ مریم. (مهذب الاسماء). گیاهی است خوشبوی و آن را به عربی اِذخِر گویند. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء). گورگیاه. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به ...
[ کَ ] (اِخ) نام حکیم و دانشمندی بوده است از فارسیان. (برهان) (آنندراج). نام حکیم و دانشمندی ایرانی. (ناظم الاطباء).
[ کَ تَ ] (اِخ) دهی است از دهستان دینور شهرستان کرمانشاهان. دشت، و سردسیر و سکنهٔ آن ۴۸۰ تن است. این ده از دو قسمت کرتویج علیا و کرتویج سفلی تشکیل شده و سکنهٔ کرتویج علیا ۳۳۰ تن است. (از ف ...
[ کَ نَ / نِ ] (اِ) پردهٔ سفیدی باشد مانند کاغذ که عنکبوت سازد و به درون آن رود و بچه نهد و تخم برآرد اگر آن را بر بازوی کسی که تب ربع میکرده بندند زایل شود. (از برهان) (از آنندراج). کرتنه ...
[ کِ / کَ ثِ ءَ ] (ع اِ) گیاه گرد فراهم آمدهٔ انبوه درهم پیچیده. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
[ کَ رَ ] (اِخ) نام رودی است که از کوهستان شمال غربی ری و ارتفاعات کندوان سرچشمه می گیرد و پس از بهم پیوستن آبها بسوی شهر کرج جاری میشود و بلوک شهریار و ساوجبلاغ و جز آن را مشروب می سازد. ...
[ کُ رْ رَ ] (معرب، اِ) کرهٔ اسب و ستور باشد. معرب است. (منتهی الارب) (از آنندراج). مأخوذ از کرهٔ فارسی و بمعنی آن. (ناظم الاطباء). || چیزی چون مهر که با آن بازی کنند. (از اقرب الموارد). ...
[ کُ ] (اِخ) از دیه های ورادهان قم است. (از تاریخ قم ص ۱۳۸).
[ کُ ] (اِخ) دهی است از دهستان مشهد اردهال قمصر در شهرستان کاشان. کوهستانی، و سردسیر، و سکنهٔ آن ۸۸۰ تن است. صنایع دستی زنان آنجا قالی بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۳).
[ کَ جَ ] (اِ) سُمانی. سَلوی ََ. (مهذب الاسماء). پرنده ای باشد از تیهو کوچکتر و آن را به عربی سلوی و به ترکی بلدرچین گویند. (برهان). جانوری است پرنده شبیه به تیهو و آن را پودنه و وشم خوانن ...