[ کَ ] (ع اِ) جِ کِربال. (اقرب الموارد). (ناظم الاطباء) (آنندراج). رجوع به کربال شود.
لغتنامه دهخدا
[ کَ ] (اِ) لالکی. (فرهنگ فارسی معین). درختی خاردار که در اراضی مرطوب و پست جنگلهای شمال بسیار است : گشته زمین او بخیل آب اندرو مانده قلیل آورده بر روی نخیل اینک کرات اینک رغل. لامعی (از ...
[ کَ رْ را ] (ع اِ) جِ کَرّة. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). || مکرراً و چندین بار. (ناظم الاطباء). رجوع به کرة شود. - به کرات؛ باربار و دفعه های بسیار و پی درپی. (ناظم الاط ...
[ کَ مَ حَ لْ لَ ] (اِخ) دهی است از دهستان اوشیان بخش رودسر شهرستان لاهیجان. جلگه ای، معتدل و مرطوب و سکنهٔ آن ۱۸۹ تن است. آب از چشمهٔ دمکش. محصولش برنج، چای، لبنیات و شغل اهالی آنجا زراع ...
[ کَ تَ / کَ رْ را تَ ] (اِ) عنکبوت. کارتن. کارتنه. دیوپا. کارتنگ. کره تن. کروتنه. کراتین. (فرهنگ فارسی معین): مگس را پرده کی برگیرد آنگه که اندر پردهٔ کراتن افتاد. قوامی رازی (از فرهنگ فا ...
[ کَ کِ ] (اِخ) دهی است از دهستان خرم آباد شهرستان شهسوار. دشتی، معتدل، مرطوب و سکنهٔ آن ۱۴۰ تن است. آب از رودخانه چشمه کیله. محصولش برنج و مرکبات. شغل اهالی آنجا زراعت است. (از فرهنگ جغراف ...
[ کَ دَ ] (مص) بانگ و فریاد کردن مرغ خانگی را گویند در وقت بیضه نهادن. (آنندراج) (از ناظم الاطباء). کراچیدن. (آنندراج). بانگ و فریاد کردن ماکیان باشد در وقت بیضه نهادن و با جیم فارسی بنظر آ ...
[ کَ ] (اِخ) نام پسر بزرگ افراسیاب است. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء). اتراک قراخان گویند و بسیار این نام نهند. (از آنندراج). نام پسر افراسیاب و در شاهنامه «قراخان» آمده است. (از حاشیه ...
[ کُ / کَ دَ / دِ ] (اِ) بمعنی کراد است که جامهٔ کهنه باشد. (آنندراج). جامهٔ کهنهٔ پاره پاره. (ناظم الاطباء). کراره. (آنندراج). کزاد. رجوع به کراره، کراد و کزاد شود.
[ کُ ] (اِ) چوب زیرین در. چوب آستانهٔ در. کرار. || زمینی که برای زراعت آماده ساخته و اطراف آن را بلند کرده باشند. (ناظم الاطباء). کُرار. رجوع به کُرار شود.
[ کَ رِ جَ ] (ع اِ) ماهیی است کوچک و سبزرنگ. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). کُرَیرَج. (منتهی الارب).
[ کَ رَ / رِ ] (اِ) جامهٔ کهنه و پاره را گویند. (آنندراج). جامهٔ کهنهٔ پاره پاره. (ناظم الاطباء).