[ هِ ] (اِخ) دهی است جزء دهستان رودبار بخش معلم کلایه شهرستان قزوین. در ۵۱هزارگزی باختر معلم کلایه و ۳۳هزارگزی راه عمومی. در کوهستان واقع است. سردسیر و سکنهٔ آن ۱۷۰ تن است. آبش از قنات تأم ...
لغتنامه دهخدا
(اِخ) دهی است از دهستان ییلاق بخش قروه شهرستان سنندج واقع در ۴۰ هزارگزی جنوب باختر قروه، کنار راه فرعی قروه به سنقر واقع و زمین آن کوهستانی و هوای آن سردسیر است. ۴۵۰ تن سکنه دارد. آب آن از ...
(اِخ) فضل بن احمدبن ابی احمدبن محمدبن متویه کاکویی شیخی صالح بود. ابوالحسین عبد الغافر بن بن محمد فارسی و ابوسعد جنزرودی و دیگران از وی حدیث شنیدند. فرزندانش ابوالطیب مطهر، فاطمه، عائشه و ...
(حامص) پرگوئی. پرحرفی. پرچانگی کردن. (دزی ج ۲ ص ۴۳۵) (فرهنگ نفیسی). || قدقد کردن. آواز برآوردن مرغ در موقع تخم گذاشتن. صدا کردن مرغ در موقعی که جوجه هایش را جمع میکند. (دزی ج ۲ ص ۴۳۵) (فر ...
(اِخ) محمدبن احمد سنجاری قوام الدین سکاکی از فقهای حنفی است. در قاهره سکونت داشت و هم بدانجا وفات یافت. از تألیفات اوست: «معراج الدرایة» و «عیون المذهب» که در کتاب اخیر اقوال ائمهٔ اربعة ر ...
(اِخ) نام یکی از دهستانهای نه گانهٔ بخش خورموج شهرستان بوشهر که حدود و مشخصات آن به قرار زیر است: از شمال و باختر رودخانهٔ مند که این دهستان را از دهستان چغاپور جدا میسازد. از خاور دهستان شن ...
(اِخ) (امیر) از امرای دیلم و از یاران حسن اطروش. وی در جنگ با احمدبن اسماعیل سامانی با حسن اطروش بقتل رسیده است. (احوال و اشعار رودکی تألیف نفیسی ج ۱ ص ۳۸۱).
[ یِ نِ نُ ] (اِخ) یکی از افراد خاندان کاکی است. رابینو در سفرنامه دربارهٔ آن خاندان چنین آرد: خاندان کاکی حکمرانان اشکور در گیلان بوده اند. این خاندان در ابتداء امر به کمک دعاة علوی برخ ...
(اِ) خسک دانه که به عربی قرطم گویند. (آنندراج) (شعوری ج ۲ ورق ۲۵۱) (فهرست مخزن الادویه). و به هندی کروکسم کابیخ نامند. (فهرست مخزن الادویه). کافشه و تخم کاجیره. (ناظم الاطباء). حب النیل. ...
[ یَ ] (اِخ) نام محلی کنار راه خرم آباد به دزفول میان اسفندری و ویسیان در ۵۸۱۱۰۰ متری تهران.
[ یُ رُ ] (اِخ) ژزف بالساموطبیب ایتالیائی. وی در شعبده بازی معروف بوده است. در پالرم به سال ۱۷۴۳ متولد و در ۱۷۹۵ درگذشت.
[ گُ ] (اِخ) یا کاگوشیما. بندری است در ژاپن. محصول عمدهٔ آن، توتون، پنبه و بلورآلات است.